بازگشت

پناه مردم


اسامة بن زيد، از ياران پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بود و در حال احتضار به سر مي برد. امام حسين عليه السلام به ديدار وي شتافت و از وي عيادت كرد. در اين اثنا، حسين بن علي عليه السلام از او دلجويي نمود و از مشكلاتش پرسيد. اسامه گفت: غم و غصه ي شديدي دارم و آن قرض سنگيني است كه بر عهده ي من است. مبلغ آن 60000 درهم است! حضرت وعده داد كه


آن را بپردازد. اسامه گفت: مي ترسم قبل از پرداخت قرض بميرم. امام حسين عليه السلام فرمود: «نگران مباش، من آن را بزودي مي پردازم» و چنين نيز كرد و قرض سنگين او را پرداخت نمود. [1] .

روزي ديگر، عربي وارد مجلس آن حضرت شد و گفت: اي فرزند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم! مبلغ 10000 درهم قرض دارم و نمي توانم آن را بپردازم و جز تو پناهي ندارم؛ زيرا شما اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هستيد و در نزد مردم عزيز و گرامي مي باشيد. لطفا به من كمك كنيد. سالار شهيدان چون اين سخنان را شنيد، تمام قرض هاي او را پرداخت كرد و عرب با تمام شادي و خوشحالي حضور حسين بن علي عليه السلام را ترك گفت و اظهار داشت: به حق كه شما جانشين پيامبر و امام روي زمين هستيد. [2] .


پاورقي

[1] جلاء العيون شبر ج 2، ص 24.

[2] بحارالأنوار، ج 44، ص 196.