بازگشت

تحريف زدايي عالمان


عالمان آگاه پس از رويداد عاشورا چه در زمان حضور و چه در زمان غيبت در برابر فتنه بزرگ تحريف چهره عاشورا و عاشوراييان ايستادند. اينان در طول تاريخ پر فراز و نشيب اسلام با كساني كه بر آن بودند هدف امام حسين را وارونه جلوه دهند و ازاين راه به هدفهاي شيطاني خود دست يابند به رويارويي جدّي برخاستند.

1. از آغاز دستهايي در كار بودند كه امام را از الگو شدن بركنار بدارند و به مسلمانان چنين بباورانند كاري را كه امام انجام داد و حركتي را كه او بنيان گذارد شخصي بود و ويژه او و شماري از ياران و خويشان؛ از اين روي نمي توان و نبايد آن را الگويي براي همه كسان و در همه زمانها قرار داد و با تكيه بر حركت او و عاشورا هركجا ستمي ديد و ستم پيشه اي و مبارزه اي عليه قرآن انسانيت شرف حقوق و عزت مردم حركت كرد و به مبارزه برخاست و تن به مرگ داد.

عالمان آگاه متعهد و راستين با سرمشق از امامان و اسوه قرار دادن آنان عليه گردباد بنيان برافكن تحريف گري كه از سوي دربارهاي ستم و حاكمان زر و زور بر شاخها دميده مي شد و با تلاش عالمان درباري آذين بندي مي گرديد قد برافراشتند و با خطابه ها و نوشته هاي خود به شرح جزءجزء برنامه ها و هدفهاي امام حسين(ع) پرداختند و نگذاشتند جامعه بويژه جامعه شيعي در باتلاق اين سياهي فرو رود و با كنار گذاشتن مشعل هدايتي چون حسين(ع) در كُنام ذلت گرفتار آيد.

آنان با فراديد نهادن سخنان امام در زمان معاويه و پس از مرگ او و هجرت بزرگ خويش از مدينه تا كربلا هدف امام را رسم كردند و براساس آن حركت خويش را بياغازيدند.

نكته نكته اي كه امام در اين مسير طولاني و پيش از آن در برابر فضاي آلوده عصر خود بيان كرده بود در سرلوحه كار عالمان قرار گرفت.

2. معاويه برخلاف پيمان نامه اي كه با امام حسن(ع) بست يزيد را به ولايت عهدي خود گماشت و نمايندگاني به شهرها فرستاد تا از مردمان و

سران آن شهرها براي يزيد بيعت بگيرند. اهل مدينه و بزرگان آن از بيعت با يزيد سر باز زدند. معاويه براي تك تك سران و بزرگان مدينه نامه نگاشت و آنان را بر بيعت نكردن با يزيد سرزنش كرد و در ضمن هشدار داد. همچنين نامه اي به امام حسين(ع) نوشت و به تحريف هدف امام پرداخت. از جمله به وي نوشت:

(لاترد هذه الامه في فتنة… انظر لنفسك ولدينك ولامة محمد.) [1] .

امت محمد را به گرداب فتنه درنينداز… متوجه خودت دينت و امت محمد باش.

او امام حسين(ع) را كه حكومت او را نامشروع مي داند و فتنه اي بزرگ و بريده از مردم نه او با مردم است و نه مردم با او قاتل حجر و ياران و دوستان او قاتل عمرو بن حمق چون با يزيد فاسق فاجر دست بيعت نمي دهد فتنه گر مي خواند و تلاش گر براي به فتنه افكندن امت محمد! از قرينه ها و نشانه برمي آيد كه همين را بخشنامه مي كند به تمام قلمرو حكومت خويش و به همه فرمانروايان و حكومت گران و كارگزاران تاريخ نگاران شاعران درباريان و عالمان درباري دستور مي دهد: حسين را با اين چهره و سيما به مردمان زير فرمان خود بشناسانند و نگذارند سيماي ديگري از او خارج از اين دايره كه حزب اموي ترسيم مي كند ترسيم شود.

با اين شگرد و فتنه حزب اموي از آغاز تاكنون عالمان شاعران سخن سرايان و سخنوران نگارگران و نويسندگان شيعه به مبارزه برخاسته اند و در جاي جاي آثار و گفتار خود اين نقشه شوم را با تكيه بر سخنان امام حسين(ع) امام سجاد(ع) حضرت زينب(ع) نقش بر آب كرده اند و چهره اي زلال و شفاف و هدفي روشن از آن عزيز فراديد مردمان نهاده اند

امام حسين(ع) در پاسخ به ژاژخايي معاويه او را از دروغ گويي و افترا پرهيز مي دهد. دروغ يعني همان تحريف زشت جلوه دادن شكوه ها و زيباييها.

معاويه با دسيسه و دستان ايستادنِ در برابر زورگويي فساد قتل و غارت نامشروع دانستن حكومت فساد و تباهي دست بيعت ندادن با يزيد شراب خوار و سگ باز كه نابودي دين است و تباهي ملت و… را فتنه گري مي نامد؛ يعني حقيقت را راستي و درستي را دگرگونه جلوه مي دهد و تحريف مي كند.

در برابر اين تحريف دروغ گويي و زشت جلوه دادن چهره حقيقت عالمان دين در برهه ها و زمانهاي گوناگون شجاعانه و بي باكانه به روشن گري پرداخته اند.

اگر نبود حركت روشن گرانه آنان در درازاي تاريخ اسلام اكنون با آن موج لجن پراكني عليه زيباييها و قداست امام حسين عاشورا مانند هزاران هزار پديده و رويداد تاريخي در گرد و غبار گذشت زمان گم شده بود.

3. امام حسين(ع) و پيش از او نيا پدر و برادرش براي به پاداري دين و آيين حق و افشاندن عطر دين در كران تا به كران زمين به پا خاستند و دشواريها و گرفتاريها و رنجها را به جان خريدند با بني اميه به خاطر تلاش آنان در رواج بت پرستي فساد تباهي و ايستادگي در برابر موج توحيد و ستم به مردم درافتادند امّا بني اميه چنين وانمود مي كردند و شبان و روزان تلاش مي ورزيدند به مردم بباورانند كه دشمني بني هاشم با بني اميه بر سر قدرت است نه بر سر دين قرآن نماز و روزه.

معاويه و پس از او يزيد و دستگاه حاكمه اموي هميشه و همه گاه در

تكاپو بودند كه اين تحريف ويران گر و تباهي آفرين را بگسترانندكه جنگ ما با بني هاشم جنگ ديرين و كهنه است و به تازگي بني هاشم براي چيرگي بر ما دين را به ميدان آورده و به آن تمسك مي جويد و در برابر ما قد افراخته است.

گفتند نوشتند و جار زدند: حسين ياران و خويشان و بني هاشم نمي خواستند دين احمد را به پادارند زشتي و تبهگيني را از ساحَت جامعه بزدايند قرآن را بر صدر نشانند و جامعه اسلامي را از رذالتها زشتيها و آلودگيها بپيرايند و مردمان را از تنگنا و خفقان به درآورند و آزادي تعالي مجد و اوج دهند بلكه بر آن بودند پادشاهي و قدرت را به دست بگيرند.

اين مبناي تفكر حزب اموي بود. اركان اين حزب بر اين انديشه جاهلي استوار بود. زير ساخت حزب اموي را بي اعتقادي به احمد مرسل و قرآن شكل مي داد. بر همين مبناست كه يزيد وقتي سر امام حسين را در برابرش قرار مي دهند شروع مي كند با چوب بر لب و دندان آن نازنين زدن و اين اشعار را خواندن:



ليتَ اشياخي ببدرٍ شهدوا

جَزَع الخزرجِ من وَقعِ الاَسل



لَاهَلّوا واستَهَلّوا فَرَحاً

ثُمَّ قالوا يا يزيد لاتَشَل



قد قتلنا القومَ من ساداتِهِم

وعدلناهُ بِبَدرٍ فاعتَدَل



لعِبَت هاشم بالمُلك فلا

خبر جاءَ ولا وحي نَزَل



لست من خَندَفَ ان لَم انتَقم

من بني احمد ماكان فَعَل [2] .



اي كاش پدران و بزرگان قوم من كه در جنگ بدر كشته شدند حاضر بودند و مي ديدند كه چگونه قبيله خزرج از نيزه زدن من ـ در جنگ احد ـ به جزع افتاده است.

پس شاد مي شدند و فرياد خوشحالي برمي آوردند و مي گفتند: اي يزيد دستت شل مباد.

بزرگان بني هاشم را كشتيم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتيم پس برابري كرد.

قبيله بني هاشم با حكومت بازي كرد وگرنه هيچ خبري از رسالت و وحي نبود.

من از قبيله خندف نخواهم بود اگر از فرزندان احمد انتقام كارهاي او را نگيرم.

و عمرو بن سعيد بن عاص اموي حاكم مدينه به شنيدن بانگ شيون زنان بني هاشم بخنده اين بيت را خواند:



عجّت نساءُ بني زياد عَجَّةً

كَعَجيجِ نَسوَتِنا غداةَ الاَرنَب



زنان بني زياد ناله و شيون كردند

چنان كه زنان ما بامداد جنگ ارنب فغان كردند

سپس گفت:

(هذه واعية بواعية عثمان.) [3] .

شيون امروز زنان بني هاشم به جاي شيوني است كه زنان بني اميه در كشته شدن عثمان كردند.

اين تحريف پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پيامبر(ص) و بيست سال از شهادت علي بن ابي طالب و كم رنگ شدن ارزشها و باورهاي متعالي اسلام و پيشينه قبيله ها و گروه هاي عرب در يورش به يكديگر و جنگ و غارت كينه هاي ديرينه و كهنه طبيعي جلوه كرد و در بسياري از ذهنها و فكرهاي ساده اثر گذارد و بسياري از ناآشنايان به امام حسين و هدفهاي والا و متعالي آن بزرگوار را به كژراهه فكند و از راه و مسير حق جدا ساخت.

در اين جا بيان هدفهاي امام حسين(ع) با گواه آوردن از سخنان آن بزرگوار و سيرت وي و نماياندن چشمه هاي زلال انديشه آن حضرت كه از سوي عالمان و آگاهان پس از رويداد عاشورا انجام گرفت تار و پود انديشه ويران گر و تباهي آفرين حزب اموي را درهم ريخت.

عالمان شاعران آگاه و دار بر دوش كه بيش ترين نقش را در تمامي دورانها بويژه در عصر حضور داشته اند درون ناپاك حزب اموي معاويه و يزيد را بر همگان آشكار ساختند. با تلاش و پي گيري رنجها و دشواريهاي بسيار فدا كردن جان بي خانماني و در به دري در برابر اين طوفان بنيان برافكن ايستادند و با ارائه سندها و مدركهاي فراوان و بي شمار ثابت كردند كه دشمني بني اميه با محمد(ص) نه از آن روي بود كه آن بزرگوار از قبيله رقيب و تيره هاشم و آنها از تيره اميه كه دشمني اين گروه با محمد(ص) بر سر خدا و هبل بود و نيز

دشمني آنها با علي حسن و حسين(ع). بني اميه اسلام را قرآن را و رسالت پيامبر را برنمي تابيد. بر آن بود كه نظام جاهلي را زنده كند و اسلام و قرآن را بميراند و نام پيامبر(ص) از سينه ها و دلها بزدايد كه با تلاش عالمان از جان گذشته در گوناگون برهه ها اين نقشه اهريمني با اين كه بسياري از برج و باروي ارزشها باورها و آموزه هاي اسلامي را ويران كرد و هنوز نيز تباهي مي آفريند نقش بر آب شد.

4. امويان رواياتي را ساختند و نشر دادند و دستور دادند كه عالمان درباري در منبرها به شرح و بيان آنها بپردازند كه حركت اعتراض قيام و برخورد با حاكمان و كساني كه بر اريكه قدرت قرار دارند گرچه فاسد و به زور شمشير و خونريزي و كشتار به اين مقام دست يافته باشند نارواست.

اين موجي كه امويان با برنامه ريزي معاويه براي استواري بخشيدن به حكومت نامشروع خود به راه انداختند كم كم در بين اهل سنت فرهنگ شد و حاكمان ستم پيشه چه اموي چه غير اموي به نام پيامبر و سنت آن بزرگوار به رواج اين احاديث در برابر مخالفان خود و براي رويارويي با آنان و انگيزاندن مردم عليه هر حركت ستم ستيزانه و عدالتخواهانه پرداختند.

حذيفه از پيامبر(ص) نقل مي كند:

(يكون بعدي ائمة لايهتدون بهداتي ولايستنّون بسنَّتي فيهم رجال قلوبهم كقلوب الشياطين في جُثمان إنس.

قال: قلتُ كيفَ اَصنعُ يا رسول الله ان اَدركتُ ذلك؟

قال: تسمعُ وتطيع للأمير وان ضرب ظهرك واخذ مالك فَاسْمع وأطِع.) [4] .

پس از من پيشواياني خواهند آمد كه به راه من نمي روند و به

روش من عمل نمي كنند و شماري از ايشان دلهايي همچون دل شياطين دارند گرچه به ظاهر انسانند.

حذيفه مي گويد: گفتم: يا رسول الله اگر من آن زمان را دريابم چه عكس العملي نشان دهم؟

فرمود: شنوايي صد درصد و اطاعت مطلق از امير كن؛ اگرچه به پشتت بكوبد و مالت را ببرد تو بايد فرمان ببري و گوش به دستورش بسپاري.

برابر اين سنت سازي دستگاه هاي ستم بويژه اموي است كه بعدها قاضي ابويعلي و فضل الله بن روزبهان به آساني فتوا مي دهند:

(آن كسي كه با شمشير و زور بر جامعه اسلامي غلبه يافت و خليفه گشت و اميرالمؤمنين ناميده شد ديگر براي هر كسي كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد جايز و روا نيست كه شبي را به روز آورد در حالي كه او را امام نداند خواه خليفه آدمي جنايتكار باشد و خواه پاكدامن.) [5] .

(طريق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهي و امامت شوكت و استيلاست. علما گفته اند كه چون امام وفات كند و شخصي متصدي امامت گردد بي بيعتي و بي آن كه كسي او را خليفه ساخته باشد و مردمان را قهر كند به شوكت و لشكر امامت او منعقد مي گردد؛ بي بيعتي خواه قريشي باشد و خواه نه خواه عرب باشد يا عجم يا ترك و خواه مستجمع شرايط باشد و خواه فاسق و جاهل… امام و خليفه به او اطلاق مي گردد.) [6] .

اين فرهنگ سازي و سنت تراشي براي رويارويي با قيامهايي چون قيام سالار شهيدان است. امويان وقتي خود را رو در روي با قيام شورانگيز اباعبدالله(ع) ديدند به دروغ و تحريف روي آوردند و قيام امام را خروج بر خليفه وانمود كردند و نامشروع و براي هدف شوم خود روايت جعل كردند و بر كالبد جامعه اسلامي دميدند و بخش بسيار بزرگي از جامعه اسلامي را با اين شگرد و نيرنگ فلج كردند و بسياري از علماي درباري را به اين سمت كشيدند كه برابر اين روايات فتوا بدهند و بسياري را هم در اين فضا وارد ساختند و آنان بدون اين كه توجه كنند و به ساختگي بودن اين دست از روايات پي ببرند برابر اين روايات ساختگي فتوا دادند و حركت عليه بيداد ستم تجاوز گناه و آلودگي را حرام انگاشتند و سبب گرديدند مردمان در باتلاق گناه آلود حكومتهاي فاسد بمانند و دَم برنياورند.

عالمان آگاه شيعه به پيروي از امام حسين كه فرمود:

(ايها الناس انّ رسول الله(ص) قال: من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناكثاً عهدهُ مخالفاً لسنَّة رسول الله يعمل في عبادالله بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل ولا قولٍ كان حقاً علي اللّه ان يدخله مدخله.) [7] .

اي مردم! همانا پيامبر خدا(ص) گفته است: هركس پادشاهي بيدادگر ببيند كه نارواهاي خدايي را روا مي دارد و پيمان خدا را مي شكند و با شيوه پيامبر خدا(ص) به راه ناسازگاري مي رود و در برابر بندگان خدا با گناه و پرخاش گري رفتار مي كند و آن گاه با گفتار يا كردار در برابر او به پايداري در نايستد بر خدا بايسته باشد كه او را در سرنوشت آن بيدادگر انباز گرداند.

و به پيروي از ديگر امامان(ع) عليه اين تحريف و شگرد از همان آغاز قد افراشتند و با سخنان روشن گر واقعه نگاريهاي دقيق فتواها و قيامهاي شورانگيز طومار آن را درهم پيچيدند و قيام امام حسين(ع) را قيام والاييها پاكيها ارزشها عليه زشتيها و ناپاكيها نماياندند.

اين حركت چنان شورانگيز و مباني استوار و دقيق شكل گرفت كه شماري از اهل سنت نتوانستند در فضايي كه حكومتهاي استبدادي ستم پيشه اموي و عباسي پديد آورده بودند تاب بياورند و برخلاف فطرت پاك انساني و مباني استوار اسلامي فتوا به ماندگاري در زير بيرق و رايت حاكم را گرچه ستم پيشه و فاسق باشد بدهند و هرگونه حركت و اعتراض عليه حاكمان ستم را نامشروع بينگارند و گناه يا دست كم درباره قيام امام حسين(ع) به گونه ديگر داوري كردند و حركت او را براساس اجتهاد و شايستگي كه داشت روا شمردند و كاركرد كساني كه با يزيد همراه شدند از صحابه نيز گونه اي اجتهاد انگاشتند اما كشتن امام حسين(ع) را از سوي هركس گناه بزرگ دانستند و به روشني يادآور شدند: صحابه كه با يزيد همراه شدند نه اين كه نمي دانستند او فاسق است و حسين بن علي شايستگي دارد و برابر اجتهاد خود عمل مي كند و نه اين كه راضي به كشته شدن حسين بن علي بودند هرگز بلكه بر اين گمان بودند كه قيام عليه يزيد به هرج و مرج و خون ريزي مي انجامد.

اينان با اين توجيه از تيررس انتقادهاي تند شيعيان و مباني استوار و دقيق آنان خود را به كنار كشيدند. چون در برابر پرسشهاي تند شيعيان:

آيا زندگي در زير پرچم فرد فاسق فاجر جنايت پيشه مشروب خوار و سگ بازي چون يزيد رواست؟

آيا حركت و قيام انسان والا و شايسته اي مانند حسين بن علي فرزند فاطمه دختر رسول الله(ص) تربيت شده دامن آن بزرگوار عليه بيداد و ستم يزيد نارواست؟

آيا كشتن او براي اين حق گويي رواست؟

آيا همراهي صحابه با يزيد و سكوت آنان دليل شرعي دارد و برابر معيارهاي شرعي است؟

و…

پاسخي نداشتند و خود را در بن بست بسيار شديد گرفتار ديدند از يك سو و از ديگرسو پاسخي براي وجدانهاي بيدار خود نمي يابيدند؛ از اين روي به راه حلي كه بيان شد روي آوردند.


پاورقي

[1] الامامه والسياسة ابن قتيبه دينوري:147 دارالکتب العلميه بيروت.

[2] اللهوف في قتلي الطفوف سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس ترجمه احمد فهري زنجاني:180 جهان؛ منتهي الآمال شيخ عباس قمي:518 ـ519 جاويدان؛ مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني ترجمه رسولي محلاتي:122ـ133 نشر صدوق؛ روضة الواعظين محمد بن حسن فتال نيشابوري ترجمه و تحشيه دکتر محمود مهدوي دامغاني:314ـ 315 نشر ني.

[3] تاريخ الامم والملوک محمد بن جرير طبري ج4: 357؛ ارشاد شيخ مفيد: 231ـ232.

[4] نقش ائمه در احياء دين سيد مرتضي عسکري ج11: 56 ـ60 مجمع علمي اسلامي.

[5] همان:58.

[6] همان.

[7] کامل ابن اثير ترجمه محمدحسين روحاني ج3: 2219.