بازگشت

مسأله تعارض استحباب با حرمت


اول: آنچه از بعضي از دروغ پردازها نقل شده كه در اخبار مدح اِبكاء و ترغيب در گريانيدن شيعيان ذكر نشده كه به چه قسم بگريانيد و چه بگوييد و چه بخوانيد، و از اين ذكر نكردن معلوم مي شود هر چه سبب گريانيدن و وسيله سوزانيدن دل و بيرون آوردن اشك باشد از ديدگان، ممدوح و مستحسن است هرچند دروغ باشد.

پس به مقتضاي اين اخبار بايد گفت: كه مراد از آن اخبار بسيار كه در مذمت دروغ گفتن وارد شده هرچند در نهايت اعتبار است دروغ گفتن در غير مقام تعزيه داري و ذكر مصيبت است. نظير آنچه بعضي در باب غنا گفتند، و به همين بيان آوازه خواني و خوانندگي را در مراثي بلكه در تلاوت قرآن مجيد جايز كردند، و به اين بيان توان بسياري از معاصي كبيره را مباح بلكه مستحب كرد و براي فساق جاده وسيعي به سوي آن معاصي باز نمود، زيراكه اخبار فضيلت و مدح ادخال سرور در قلب مؤمن و قضاي حوايج و اجابت خواهش او و سعي و كوشش در انجاح آن، اضعاف اضعاف اخبار ابكا است، پس هر فاسقي هر زني را كه ديد و خواهش نمود بوسه به رويش زند يا دستي به سينه اش بمالد يا كار را بجاي نازك رساند بر زن رواست به مقتضاي اخبار استحباب ادخال سرور يا اخبار استحباب قضاي حاجت و غير آنها اجابت نمايد و خود را تسليم كند و آن ثواب ها را به روح والدينش برساند!

و هكذا در لواط و مقدمات آن و امثال آنها از معاصي شهواني. و بر هر ذي شعوري پوشيده نيست كه اين رشته سخن خلاف ضرورت دين و مذهب، و سبب بيرون رفتن از آيين كيش و ملت است.

و جواب اصل شبهه در فقه در كتاب مكاسب مشروح شده و اجمال آن، كه در اينجا توان گفت، آنكه: مستحب هرچند بسيار بزرگ باشد با حرام هرچند در نظر بسيار محقر باشد نتواند معارضه كند، و طاعت الهي را نتوان به وسيله امري كه سبب غضب و سخط اوست بجاي آورد و به آن نزد خداوند - تبارك و تعالي - متقرب شد، بلكه مورد و محل تمام مستحبات آن فعلي است كه به حسب ذات جايز و مباح باشد. پس اگر حرام شد و داراي مفسده عظيمه شد كه به جهت آن مفسده نهي فرمودند از كردن آن كار، خصوص اگر آن كار از مقدمات مستحبي باشد كه نتوان آن مستحب را بجاي آورد بي كردن آن حرام، محلي براي آن مستحب نمي ماند. و اين مطلب بعيد نيست مركوز اذهان تمام اهل شرع باشد.

آيا هيچ عامي متديني احتمال مي دهد كه اگر رفتن به كربلاي معلي براي زيارت حضرت ابي عبداللَّه عليه السلام منحصر شد در سوار شدن بر اسب مغصوب، يا نشستن در كشتي مغصوب، يا عبور كردن در خانه و بستان غير با نهي مالك از آن، و امثال اين از محرمات، آن رفتن جايز بلكه مستحب باشد به جهت اخبار فضيلت زيارت آن حضرت كه صد مقابل اخبار ابكاء است؟ حاشا كه چنين توهم فاسدي كند و ارتكاب آن كباير را به جهت احتمال درك آن مستحب جايز داند.

و حاصل مقصود آنكه: ابكاء مؤمن مثل اعانت او بر نيكي و قضاي حاجت اوست كه به اجماع علما، چنانچه استاد اعظم شيخ مرتضي - اعلي اللَّه مقامه - نقل فرموده، بايد اول جواز و اباحه آن وسيله و سببي كه به آن ابكاء و اعانت و قضاي حاجت محقق مي شود معلوم كرد تا بشود آن را داخل در اخبار استحباب آن سه كار كرد، و نشود كه به آن اخبار آن وسيله را اگر حرام باشد مباح كرد، مثل آنكه ظلم يا دزدي حلال شود چون به آن اعانت مؤمن مي شود در اداي دينش يا انجام امر تزويجش و هكذا.

و از قبايح مفاسد كه بر اين رشته سخنِ آن دروغ پرداز كه آن را بافته مترتب مي شود آنكه: ناچار بايد هر حرامي كه وسيله گريانيدن باشد مانند دروغ گفتن جايز باشد، زيراكه فرقي در اين باب مابين دروغ گفتن و ساير محرمات نيست و آنچه در آنجا بافته اينجا بيايد.

و اين شبهه اگرچه قابل ذكر نبود اما شايد در ذهن بعضي عوام بيچاره داخل شود، لازم بود كه مفاسد آن را بداند و نيز بداند كه معصيت دروغ گفتن و غنا خواندن در مراثي و تلاوت قرآن و نظاير آنها از طاعات و قربات، بزرگ تر و عقاب آن سخت تر است.