بازگشت

تراژدي عاشورا


يك روي سكّه عاشورا حماسه است و روي ديگرش تراژدي. كدام تراژدي از اين غمبارتر كه يكايك ياران و خويشان امام حسين عليه السلام، از برادر جوانش تا طفل شيرخوارش، در جلو ديدگانش، كشته شدند. به اين هم قناعت نشد، تا اين كه فرزند پيامبر، به دست مدّعيان پيروي از همان پيامبر، كشته شد. به اين هم بسنده نشد، تا اين كه سر از تن حسين بريده شد. به اين هم كفايت نشد، تا اين كه بدنش لگدكوب اسبان گرديد. به اين هم قناعت نشد، تا اين كه سرش به نيزه زده و شهر به شهر گردانده شد. به اين هم اقتصار نشد، تا اين كه چوب بر لب و دندانِ آن سرِ بريده، زده شد. به اين هم بسنده نشد، تا اين كه خيمه هاي خانواده او به آتش كشيده شد. به اين هم كفايت نشد، تا اين كه خانواده او به اسيري گرفته و شهر به شهر گردانده شدند. براستي كدام تراژدي، دردآورتر و تلخ تر است از تراژدي عاشورا؟ كدام تراژدي، پس از گذشت قرن ها از آن، هنوز از يادها نرفته است و سرشك از ديدگان روان مي سازد؟

براستي كه نام و ياد امام حسين عليه السلام در همه زمان ها، نقشبند جان ها و زبان هاست. خون او نمي خُسبد و هميشه مي جوشد و چنان است كه عطّار نيشابوري مي گويد:



بسي خون كرده اند اهل ملامت

ولي اين خون نخُسبد تا قيامت



هر آن خوني كه بر روي زمانه ست

برفت از چشم و اين خون جاودانه ست [1] .



آنچه در كربلا رخ داد، در واقع جنگ نبود، بلكه شبيخون به امام حسين عليه السلام و يارانش بود. هيچ يك از اصول و قوانين جنگ رعايت نشده بود؛ چه اصولي كه اسلام براي جنگ مقرّر داشته بود و چه قوانيني كه عرب در جنگ بدان پايبند بود. [2] يك رسم در اين جنگ ها، نبرد تن به تن بود. رسم ديگر تعرّض نكردن به زنان و كودكان بود. رسم سوم اين بود كه مسلمان نبايد به اسيري گرفته شود. رسم چهارم مُثله نكردن جسد بود و.... امّا هيچ يك از اين اصول و رسوم، در اين جنگ، كه در واقع خرق جنگ بود و شبيخون، رعايت نشد. سپاه يزيد با سپاه امام حسين عليه السلام نجنگيد، بلكه بدان شبيخون زد. رفتار سپاه يزيد چنان بود كه اسلام در جنگ با كافران متجاوز نيز اجازه چنين رفتاري را نمي داد. آنان مي دانستند كه در جنگ با طايفه اي مسلمان هستند، ولي چنان كردند كه با كافران متجاوز نيز مُجاز نبودند. در واقع جنگ با امام حسين عليه السلام، يك جنايت بود و تجاوز در اين جنگ و نقض مقرّرات، جنايتي ديگر.

در وصف سپاه مغول گفته اند كه: كشتند و سوختند و رفتند. امّا سپاه يزيد بدتر از اين كردند. آنان كشتند و سوختند و اسير گرفتند. جفايي نبود كه نكنند و جنايتي نبود كه مرتكب نشوند. اين چنين بود كه امام سجّادعليه السلام مي فرمايد: هيچ روزي در مصيبت، حتّي روزي كه حمزه در جنگ احد و جعفر در جنگ موته كشته شد، چون روزي نيست كه بر امام حسين عليه السلام گذشت. [3] و به گفته ابوريحان بيروني:

با امام حسين عليه السلام و يارانش چنان رفتاري شد كه مانند آن، در هيچ جامعه اي، با مردم شرور هم نشد. مانند كشتن با تشنگي و شمشير و سوزاندن و بريدن سرها و اسب دواندن بر جسدها.... [4] .

براي اين كه دانسته شود با ريختن خون امام حسين عليه السلام چه فاجعه اي رخ داد، بايد در لقب ثاراللَّه دقيق شد. ثار هم به معني خون است و هم خونخواه، و لذا ثاراللَّه نيز دو معني دارد. اگر ثار را خون معني كنيم، تعبير ثاراللَّه كنايه از اين است كه اگر خداوند خون داشت، امام حسين عليه السلام خون او بود و ريخته شدن خون آن حضرت، چون ريخته شدن خون خداست. ثاراللَّه، چون يداللَّه و عين اللَّه و بيت اللَّه، اضافه تشريفي يا نسبت تشريفي است براي تشريف و اكرام مضاف. چنان كه بيت اللَّه به معني خانه اي است كه خداوند امر به بناي آن كرده و آن را معظّم و محترم شمرده، ثاراللَّه نيز به معني خوني است كه خداوند آن را حرمت نهاده و ريختنش را حرام كرده است.

امّا اگر ثار را خونخواه و منتقم معني كنيم، تعبير ثاراللَّه كنايه از اين است كه خداوند، وليّ دم امام حسين عليه السلام است و انتقام آن خون را خداوند خواهد گرفت. پس كساني كه خون آن حضرت را ريختند، حسابشان نه با اين و آن شخص، كه با خود خداوند است. [5] .

به هر حال، لقب ثاراللَّه بدين معني است كه خون امام حسين عليه السلام بس حرمت داشته و ريخته شدن آن، جنايتي بسيار بزرگ بوده است. امّا اين جنايت، آن هم در هنگامي كه فقط پنجاه سال از مرگ پيامبرصلي الله عليه وآله گذشته بود، رخ داد و خون خدا، آن هم به صورتي فجيع، به زمين ريخته شد. پس كدام تراژدي خونبارتر از اين كه خوني آسماني نقش بر زمين شد؟


پاورقي

[1] خسرونامه، ص25.

[2] براي تحقيق بيشتر ر. ک: انقلاب تکاملي اسلام، ص 710 - 704.

[3] بحارالأنوار، ج44، ص 298.

[4] الآثار الباقية عن القرون الخالية، ص 420.

[5] براي تحقيق بيشتر ر. ک: شفاء الصّدور في شرح زيارة العاشور، ج1، ص 229 - 226 و 452 - 448؛ حسين وارث آدم، ص 122 - 111.