بازگشت

حماسه عاشورا


عاشورا هم اوج حماسه است و هم اوج تراژدي. چشم تاريخ، چنين حماسه شكوهبار و چنين تراژدي خونرنگي را، در سراسر حيات بشر، هرگز نديده است. رامايانه و ايلياد و اوديسه و انه ئيد و شاهنامه و هملت را چه جاي قياس با كتاب عاشورا؟

عاشورا، حماسه است؛ از آن رو كه امام حسين عليه السلام يك تنه و بي سلاح، روياروي حكومتي سفّاك ايستاد. به يزيد دست بيعت نداد و گفت: كسي مانند من، با كسي مانند يزيد، بيعت نخواهد كرد. [1] در مقابل زور، گردن خم نكرد و تن به ذلّت نداد و آشكارا گفت: مرگ با عزّت بهتر است از زندگي با ذلّت. [2] ايستاد، جنگيد، زخم برداشت، كشته شد؛ امّا همه زخم ها در جلو بدنش بود. بدان رو كه به دشمن پشت نكرد. [3] .

درباره تعداد شهداي كربلا اختلاف است: از 73 تن تا نزديك به دويست نفر و بيشتر گفته اند. سخن من در اين باره نيست، بلكه در اين است كه امام حسين عليه السلام با همه هستي اش كشته شد؛ كم يا زياد. كمال جود به بذل موجود است و آن حضرت همه موجودي خود را در اين حماسه داد. كسي از ياران و خويشانش نبود تا كشته نشود؛ نه اين كه بود و كشته نشد. پس تعداد شهداي كربلا نه 73 نفر، كه «همه نفر» است.

هنگامي كه گفته مي شود تعداد شهداي فلان مبارزه چند هزار نفر بودند و تعداد شهداي كربلا 73 نفر، اين رقم اندك مي نمايد. حال آن كه چنين نيست و شهداي كربلا همه مجاهدان كربلا بودند. در آن جا همه حاضران كشته شدند و لذا تعداد شهدا «همه تن» هستند. تأكيد بر عدد شهداي كربلا، عظمت اين حماسه را نشان نمي دهد، بلكه اگر عنايت شود كه در آن جا همگي به شهادت رسيدند، مي توان دريافت كه اين حماسه چسان عظيم بود. سيلونه مي نويسد:

در همه ادوار و در لواي انواع حكومت ها، بالاترين كار روح، اين است كه خود را نثار كند تا خود را بجويد؛ خود را فنا كند تا خود را بازيابد. انسان چيزي بجز آنچه مي دهد، ندارد. [4] .

و امام حسين عليه السلام نه تنها خود را نثار كرد، كه همه ياران و خويشانش را. از ميان شهداي كربلا، در حدود شانزده نفر از خانواده آن حضرت بودند؛ از برادرش، كه دستش بود، تا فرزندش، كه چشمش بود.

پيران و پاسبانان وضع موجود و سازگاران با روزگاران هر چه حضرت را اندرز دادند كه بنشيند و صبر پيش گيرد و با مشت به مصاف درفش نرود، كارگر نيفتاد و با كمترين عِدّه و عُدّه، بزرگ ترين حماسه تاريخ را رقم زد و به همه انسان هاي در پس خود، آزادگي و ستم سوزي و ايستاده مردن را آموخت؛ مردني كه زندگي بدان غبطه مي خورد. راستي را چه حماسه اي بلندتر و ژرف تر از عاشورا؟ حماسه اي زميني كه در همين خاكدان پستي و پلشتي رقم خورد؛ امّا چندان شگفت و شگرف است كه افسانه و اسطوره را مي مانَد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج44، ص 325.

[2] همان، ج 44، ص 192.

[3] همان، ج 45، ص 82.

[4] نان و شراب، ص 435. آندره ژيد نيز مي‏گويد: «از خود گذشتگي سرانجام هر گونه اثبات وجود است. آنچه تو در خويش ترک مي‏گويي، هستي مي‏پذيرد. آن‏که در پي اثبات وجود خويش است، هستي خود را نفي مي‏کند. آن‏که از خود بگذرد، هستي خود را اثبات مي‏سازد.» آندره ژيد، مائده‏هاي زميني و مائده‏هاي تازه، ص 272. اين سخن در کتاب مائده‏هاي تازه آمده است.