بازگشت

تكيه بر علل و عوامل «اصلي» قيام عاشورا


با كنكاش در مجموعه بيانات حضرت امام پيرامون زندگاني حضرت ابا عبدالله (ع) و قيام عاشورا مي توان موارد زير را به عنوان علل و عوامل قيام عاشورا از زبان آن حضرت فهرست نمود:

1- كمرنگ شدن عدالت.

2- خالي شدن دين از محتوا.

3- بازگشت به اخلاق جاهلي و طاغوتي و رواج ناسيوناليسم عربي.

4- تبديل شدن حكومت اسلامي به سلطنت و ملوكيت.

5- رواج تحريفات عملي در دين.

6- رواج نفاق و تقدس مآبي.

7- توسعه منكرات و قدرت طلبي.

پس از تهيه اين فهرست، كه استنادات آن خواهد آمد، به دو نكته جالب و اساسي در اين باره برمي خوريم:

نكته اول - حضرت امام (ره) در مورد تشريح علل و عوامل قيام عاشورا بيش از آنكه به مسأله «فساد حاكم» بپردازند به عامل «فساد عملي حكومت» پرداخته اند. در اين زمينه حضرت امام حكومت را به عنوان يك مجموعه و سيستم در نظر مي گيرند و نشان مي دهند كه چگونه تسامح و سهل انگازي و خيانت در انتخاب شخص حاكم، كه خود يك گناه نابخشودني است، مي تواند فساد عملي را به سرعت به اركان حكومت سرايت دهد و از انجام تمام شئون اجتماعي و فرهنگي جامعه را مخدوش نمايد. عدالت را كمرنگ و دين را از محتواي خالي نموده، نفاق و ظاهرسازي و قدرت طلبي و بازگشت به اخلاق جاهلي را ترويج نمايد.

همانگونه كه در فهرست استخراجي ملاحظه مي شود، تا آنجا كه نگارنده تتبع نموده ام، حضرت امام كمتر بر علل و عواملي كه در گذشته معمولا دينداران سنتي از آنها نام مي بردند از قبيل شرابخواري يزيد و مانند آنها تكيه مي كنند.

با توجه به اينكه اينگونه عوامل به هر حال مي توانست جزء عوامل و دلايل قيام باشد، ذكر نكردن آنها از جانب ايشان مي تواند به عنوان اصرار و تأكيد آن حضرت بر ذكر «علل و عوامل اصلي» تلقي شود، بويژه با عنايت به اين نكته كه ايشان در مقام برپايي يك انقلاب اسلامي بر اساس چهارچوبهاي نظري فلسفه سياسي عاشورا بوده اند و ذكر علل و عوامل بنيادين و اساسي مي توانست ذهن توده هاي مسلمان را به سمت انحرافات اساسي حاكميت رژيمهاي شيطاني حاضر سوق دهد هر چند كه حاكمان فعلي آنها، به فرض مثال، ظواهر اسلامي را به گونه اي مراعات نمايند.

نكته دوم - در اين مجموعه بيانات امام راحل (ره) به صراحت نشان دادند كه مسأله قيام عاشورا ناشي از يك اختلاف نظر شخصي بين خاندان امام و بني اميه نيست. اين حادثه ناشي از يك اصطكاك منافع سياسي بين دو سياستمدار نيست. از طرفي اين فهرست گويا و قوي نشان مي دهد كه علي رغم تصور برخي عوامزدگان، حركت سيدالشهدا (ع) معلول يك دستور خصوصي و شخصي و محرمانه، كه در خواب يا بيداري به آن حضرت داده شده، نيست. البته اين معنا به منزله ي ادعاي عدم صحت روايات مربوط به خواب ديدن پيامبر اكرم (ص) نيست بلكه بحث بر سر چگونگي نگرش نسبت به علل تامه اين حركت عظيم سياسي است.

استاد شهيد علامه مطهري در مورد آن عده كه علل و عوامل نهضت را به آن خواب معروف مستند مي كنند، مي فرمايد كه در اين صورت ديگر نمي توان براي حسين عليه السلام مكتب قائل شد و ديگران نمي توانند او را مقتدا و امام خود در نظير اين عمل قرار دهند. در اين صورت قيام امام حسين (ع) را از حوزه عمل بشري و قابل اقتدا بودن كه «لكم في رسول الله اسوة حسنة» خارج مي كنند و به اصطلاح از زمين به آسمان مي برند و هر اندازه در اين زمينه خيالبافي بيشتر بشود و از جن و ملك و خواب و بيداري و دستورهاي خصوصي زياد گفته شود، اين نهضت را بي مصرفتر مي كند. سپس استاد مطهري با تحليل و تفسير برخي از سخنرانيهاي حضرت سيدالشهدا جنبه هاي عام و فراگير قيام و رسالت جمعي مؤمنان را براي مبارزه تبيين مي فرمايند. [1] .

حضرت امام در يك جا در تشريح حديث «من رأي سلطانا جائرا» كه سيدالشهدا از زبان پيامبر اكرم (ص) نقل فرموده اند، ضمن اشاره به يك نكته ي ادبي بر همين معنا انگشت نهاده اند: «حضرت سيدالشهدا مطلبي را كه فرموده اند، اين مال همه است، يك مطلبي است عمومي. من رأي يعني هر كه ببيند؛ هر كسي ببيند يك سلطان جائري اينطور اتصاف به اين امور دارد و در مقابلش ساكت بنشيند، نه حرف بزند و نه عملي انجام بدهد، اين آدم جايش جاي همان سلطان جائر است.» [2] بنابراين نگرش مرحوم استاد و حضرت امام (ره) در اين زمينه كاملا مطابقت دارند.


پاورقي

[1] رجوع کنيد به: مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، ج 3، ص 85 - 84.

[2] صحيفه نور، ج 4، ص 42.