بازگشت

خوارج


نمونه و مصداقي كه در طيف مورد نظر براي راديكالترين و خشنترين تبلور از انديشه سياسي مطرح مي كنيم، انديشه سياسي خوارج است. اين لفظ، خود گوياي مفهوم خروج و شورش است. خوارج اعتقاد داشتند كه هر كس غير از آنها باشد غيرمسلمان است و لذا تزويج با زنان و دختران آنها و استفاده از ذبيحه ي آنها حرام است و حتي زنان و اطفال آنها جايز القتل هستند. از ديدگاه آنها ايمان صرف براي اثبات مسلماني كافي نيست و عمل و پرهيز از گناه، تعيين كننده ي وابستگي فرد به جامعه ي اسلامي است؛ بنابراين مرتكب گناه كبيره، جايز القتل است و چنانچه رهبر و امام

مسلمين باشد واجب القتل است. بنا به نوشته كتب فرق (ملل و نحل) يكي از شرايط حاكم و رهبر، نزد آنها شمشير زن بودن است و هر كس اندكي كفر و نفاق در او باشد خروج بر وي واجب است. برخي از فرقه هاي خوارج حتي بازنشستگان و خودداري كنندگان از جنگ را، گرچه طرفدار ايشان باشند، كافر قلمداد مي كردند. [1] اين فرقه به استفاده از روش قتل ناگهاني و ترور مخالفان خود، كه عربها به آن «قتل غيله» مي گويند، مشهور بودند.

با اين توضيحات كوتاه، علت تعبير ما به «اصالت شورش» براي جوهره ي فلسفه سياسي اين نحله مشخص مي شود. [2] .


پاورقي

[1] رجوع کنيد به: به مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص 186 - 7.

[2] اگر مفهومي که خوارج از «عمل» در مقابل «ايمان» داشتند، مفهومي عام و اصيل و غيرفرقه‏اي بود مي‏توانستيم از اصطلاح «اصالت عمل» در مورد خوارج استفاده کنيم اما «عمل» در فرهنگ سياسي آنها اعتقاد به کافر بودن علي (ع)، معاويه و عمرو عاص است و اين مسأله رکني اساسي در نظام اعتقادي خوارج و مظهر «عمل سياسي» يا به تعبيري شکل اجتماعي - سياسي «عمل».