بازگشت

چرا حركت به سوي كوفه؟


نتيجه قسمت قبلي اين شد كه معقول آن بود كه حضرت مي بايست مكه را ترك كنند. اما سؤال در اين بخش اين است اگر خروج از مكه ضروري بود، چرا به سوي كوفه، پاسخ به اين سؤال بر اساس شواهد و اسناد مي تواند دعوت كوفيان از امام باشد. پس از ورود حضرت به مكه، از كوفه براي ايشان، نامه هاي فراوان مي رسيد ولي ايشان «همچنان سكوت كرده و پاسخي به نامه هاي شخصيتهاي كوفي نمي دادند. حتي در يك روز فقط ششصد نامه به دست امام (ع) رسيد تا سرانجام مجموعه نامه هاي دريافتي به دوازده هزار رسيد. اما پاسخي نيامد. سرانجام آخرين پيك كوفيان، يعني هاني بن هاني السبيعي بن عبدا... الحنفي با نامه مهمي به سوي مكه روان شدند. متن نامه اين بود:

بسم الله الرحمن الرحيم. اين عريضه اي است به خدمت حسين بن علي، از سوي شيعيان و فداييانش. اي امام بزرگوار، هر چه زودتر خود را به كوفه برسانيد. مردم چشم به راه شمايند. آنان جز شما را به پيشوايي نمي پذيرند. پس شتاب كنيد. شتاب كنيد. و السلام.» [1] .

آيا پاسخ به اين نامه ها و افدامات و پيكها مي توانست منفي و يا حتي بي تفاوتي باشد؟ اگر به اين تعداد كثير تقاضاها كه مصرانه از حضرت براي هدايتشان ياري مي طلبيدند پاسخ داده نمي شد، امروزه تاريخ درباره شخصيت امام (ع) چه قضاوت مي كرد؟ لذا معقولترين راه اجابت درخواست بود.

اما در اينجا نيز امام (ع) نسنجيده عمل نكردند كه به صرف مكتوب و امضاها اعتماد نموده و بلافاصله خودشان به سوي كوفه حركت كنند، بلكه با فرستادن نماينده اي صداقت آنها را آزمود. از اين روست كه در پاسخ به تقاضاهاي آنها در حالي كه «حضرت مسلم» را براي اين مأموريت برگزيدند، در نامه اي به كوفيان نوشتند، «و قد بعثت اليكم اخي و ابن عمي و ثقتي من اهل بيتي (مسلم بن عقيل) و امرته ان يكتب الي بحالكم و امركم و رأيكم» [2] من برادر و پسرعمو و شخصيت مورد اطمينان خود مسلم بن عقيل را به جانب شما مي فرستم و دستور دادم كه براي من از وضعيت و امور و نظريات شما بنويسد.

حضرت مسلم پس از رفتن به كوفه در حالي كه از خانه هاني منتقل مي شد، نامه اي براي امام حسين (ع) نوشته و از ايشان دعوت كرد كه به كوفه بيايند، زيرا «فان الناس كلهم معك، ليس لهم في آل معاويه رأي و لا هدي.» [3] همه مردم با شما هستند و عقيده و علاقه اي با آل معاويه ندارند. اين نامه در زمان حركت امام (ع) از مكه به دستشان رسيده بود. [4] از اين رو معقولترين مكان به عنوان مقصد، جايي است كه نماينده حضرت حضور يافته و زمينه را مساعد نموده و از مردم بيعت گرفته و شرايط آماده هر گونه حركت بعدي امام (ع) است. لذا حركت امام (ع) كه ناچار بايد مكه را ترك كنند به صورت كاملا معقول بايد به سوي كوفه باشد و لاغير. از اين روست كه حضرت به افرادي مثل ابن عباس كه حركت به سوي كوفه را خطرناك مي دانستند پاسخ منفي دادند. [5] .


پاورقي

[1] امام حسن و امام حسين (ع)، ص 156 و همچنين وقعة الطف، ص 93.

[2] وقعة الطف، ص 96.

[3] وقعة الطف، ص 111 - 2.

[4] امام حسن و امام حسين (ع)، ص 176.

[5] پيشنهاد ابن‏عباس اين بود که به عراق نرو و در حجاز بمان و سرور اهل حجازي و اگر مي‏خواهي حتما خارج شوي به يمن برو و... وقعة الطف، ص 151. در اينکه حضرت نمي‏توانست در حجاز بماند در بند قبلي استدلال شد اما رفتن به يمن که هيچ زمينه مناسبي در آن مشاهده نشده و ترجيح آن بر کوفه با همه علائم مثبت معقول به نظر نمي‏رسيد.