بازگشت

چرا قيام در زمان حاكميت يزيد؟


پرسش اينجاست كه چرا امام حسين (ع) پس از به قدرت رسيدن يزيد، بلافاصله از خود عكس العمل نشان داده و دست به مهاجرت زد، آيا مي شد راهي غير از اين شيوه در پيش گرفت؟ (با توجه به مفروض مقاله غيرت ديني و انقلابي)

در منابع تاريخي آمده كه پس از مرگ «معاويه» و به قدرت رسيدن «يزيد»، نامه اي از يزيد بن «وليد بن عتبه»، حاكم مدينه رسيد كه «اما بعد فخذ حسينا و عبدا... بن عمر و عبدا... بن الزبير بالبيعة اخذا شديدا، ليست فيه رخصة حتي يبايعوا، و السلام.» [1] اما بعد [امام] حسين و عبدالله عمر و عبدالله زبير را براي بيعت نمودن با قوت بخوان، چاره اي در آن نيست تا اينكه بيعت كنند.

در منابع ديگر در مورد متن نامه آمده است كه «اذا اتاك كتابي هذا، فاحضر الحسين بن علي و عبدالله بن الزبير، فخذهما بالبيعة، فان امتنعا فاضرب اعناقهما و ابعث الي برؤسهما» [2] هنگامي كه نامه ام به تو رسيد از حسين بن علي (ع) و عبدالله بن زبير بيعت بگير و اگر از بيعت امتناع كردند، گردنشان را بزن و سرهاشان را براي من بفرست.

از سوي ديگر در مورد زير بار بيعت نرفتن امام، در خبر ديگري پس از دعوت امام به مجلس «وليد بن عتبه»، عبدالله بن زبير مي پرسد كه در مورد بيعت با يزيد چه پاسخ مي دهيد، امام در پاسخ فرمودند كه «چگونه من با يزيد بيعت كنم، يزيد خمرخواره و لهوباره، روز را با سگ و يوز به شام مي برد و شام را به لهو و لعب به صبح مي آورد» [3] .

با توجه به اسناد ارائه شده، حداقل به دو دليل، امام حسين (ع) در مقابل يزيد به عكس العمل دست زدند: اولا، سبك برخورد يزيد كه تنها راه پذيرش بيعت است و در غير اين صورت، بايد گردنها زده شود. اينجا موضع هر فرد انقلابي در مقابل تهديد و تحميل و.. چه خواهد بود؟ جالب اينجاست كه امام حسين (ع) حدود 10 سال پس از شهادت امام حسن (ع)، در حاكميت معاويه زندگي نمودند، اما هيچگاه در اين حد از خود عكس العمل نشان ندادند چرا؟

چون هيچگاه معاويه عكس العمل حاد در مقابل امام (ع) از خود نشان نداده و حتي در مقابل نامه اي بسيار تند از امام حسين، عكس العمل معاويه با اينكه ديگران او را به موضعگيري شديد دعوت مي كردند اين بود كه «هر سال هزار هزار درهم از بيت المال به حضرت او برند و بيرون از اين مبلغ همواره خدمتش را بر عروض و جوايز متكاثره مي داشت. [4] .

ثانيا: امام علت زيربار بيعت نرفتن را مفاسد آشكار او را برمي شمارد. سوء شهرت يزيد به حدي است كه حتي ابن خلدون كه اصل حركت امام (ع) را معقول نمي داند، اين را مي پذيرد كه يزيد «متجاهر به فسق است» (پاورقي شماره دوم) و امام حسين نه تنها مسلمان، بلكه مدعي رهبري مسلمانان، و سلاله ي رسول ا... (ص) است و پذيرش بيعت يزيد از سوي ايشان، مشروعيت بخشيدن به عمل و موقعيت حكام فاسد است.

به اين دلايل به نظر مي رسد هر رهبر انقلابي كه جاي امام (ع) بود، منطقا مي بايست همان عكس العمل را نشان دهد كه امام (ع) نشان داد؛ يعني زيربار بيعت با يزيد نرود و به گونه اي اعتراض خود را مطرح نمايد و مشروعيت حاكميتش را نپذيرد.


پاورقي

[1] وقعة الطف، ص 75.

[2] همان منبع، ص 75 (پاورقي).

[3] لسان الملک محمدتقي، ناسخ التواريخ، ج ششم از کتاب دوم، ص 165 - 6.

[4] همان منبع، ص 118.