بازگشت

عقل در مقام اثبات، عامل تعميم نهضت حسيني


از جمله سؤالات مهم كه در مورد نهضت كربلا مي تواند مورد توجه و تأمل قرار گيرد، اين است كه آيا حادثه كربلا منحصر به فرد بوده، قابليت تكرار ندارد، يا اينكه خير، حادثه كربلا قابليت الگو شدن، تكرارپذيري و تعميم را دارد. در پاسخ به اين سؤال اگر شق اول پذيرفته شود (حادثه خاص و براي فرد خاص) ديگر سخن گفتن از عاشوراهاي ديگر موردي ندارد و قابليت استنتاج قانون از اين واقعه كه رسالت «تاريخ عقلي» است، ندارد، ولي اگر گفته شود كه خير، حادثه كربلا توسط يك رهبر ديني و انقلابي (مفروض مقاله) مديريت مي شده و تصميم گيريها به قدري معقول و متناسب است كه هر رهبر انقلابي، نيز مي بايست همين مسير را طي مي كرد، در نتيجه مي توان به سنتها و قواعدي رسيد كه در وضعيتي مثل وضعيت كربلا و عصر امام حسين (ع)، وقوع نهضت و مقاومت تا پاي جان موضوعيت پيدا مي كند.

در پاسخ به تعميم پذيري يا عدم آن درحادثه كربلا بعضي معتقدند كه نهضت حسيني، حادثه اي خاص و براي افراد خاص بوده، عموميت ندارد. مستند اين مدعا بر دو «تحريف معنوي» عمده است: يكي اينكه «حسين بن علي (ع)» قيام كرد تا كشته شود براي اينكه كفاره گناهان امت باشد.» ديگر اينكه «دليل حادثه و شهادت را يك دستور خصوصي براي او مي دانند. پس به ما و شما ارتباط پيدا نمي كند؛ يعني قابل پيروي نيست.» [1] .

اما اين نوشتار، در اين قسمت از بحث درصدد اين است كه نتيجه بگيرد، حادثه ي كربلا يك حادثه ي خاص مربوط به امام حسين (ع) نبوده و تعميم پذير است و براي آزمون اين فرضيه، مجددا به «عقل» در «مقام اثبات» متوسل شده است. در اين قسمت از بحث با پذيرش قسمتهايي از تاريخ كربلا كه «ثبوتا» ممكن است و مشكلي ندارد و با فرض اينكه از جهت سن و نقل نيز، اين اخبار بي اشكالند [2] ، (چون رسالت اين مقاله تبيين عقلي نهضت كربلاست نه نقلي) به تعليل واقعه كربلا و نهضت حسيني و تصميم گيريهاي ابا عبدالله الحسين (ع) پرداخته و نتيجه گيري اين قسمت از بحث مي تواند اين باشد كه حادثه كربلا به قدري معقول است كه اگر هر رهبر ديني، انقلابي و سازش ناپذير جاي امام حسين (ع) بود مي بايست همين راه را طي كرد كه ايشان كردند و از اين جهت حركت كربلا، كاملا معقول و در نتيجه تعميم پذير است. [3] .

براي تبيين نهضت حسيني از مدينه تا كربلا و براي رعايت اختصار، هشت مقطع مهم زير براي تعليل برگزيده شده است:

الف - چرا قيام در زمان حاكميت يزيد؟

ب - شيوه ي حضور و بيان امام (ع) در مجلس وليد

ج - چرا هجرت به مكه؟

د - چرا حركت از مكه؟

ه - چرا حركت به سوي كوفه؟

و - چرا ادامه راه به كوفه پس از شنيدن خبر شهادت حضرت مسلم؟

ز - چرا كربلا؟

ح - چرا شهادت؟


پاورقي

[1] تحريفات عاشورا، ص 62 - 3.

[2] البته براي اينکه از نظر استناد نيز مشکلي در بين نباشد، عمده‏ي استشهادات اين قسمت از منبعي نقل شده که به نظر مي‏رسد، مستندترين سند در باب حادثه کربلاست. اين منبع که از سوي «مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم» به زبان «عربي» بنام «وقعة الطف لابي مخنف، لوط بن يحيي الازدي الغامدي الکوفي،»، تحقيق از: «الشيخ محمدهادي اليوسفي الغروي»، در سال 1367 چاپ شده، داراي مزاياي فراواني است که براي آشنايي محققان در باب حادثه کربلا، معرفي اثر و مولف آن ضروري مي‏نمايد. براي محققان تاريخ اسلام واضح است که «ابي‏مخنف» (متوفي 158 هجري قمري) اولين فردي است که در مورد واقعه کربلا، کتابي به نام «مقتل الحسين» نوشته است. از شاگردان او «هشام بن محمد بن سائب الکلبي الکوفي» (هشام کلبي) نيز پس از او ضمن استفاده از کتاب استادش و همچنين اضافاتي، کتابي تحت همين عنوان نوشته است. نويسندگان مشهور تاريخ اسلام، مثل «واقدي»، «طبري»، «ابن‏قتيبه»، «مسعودي»، «شيخ مفيد»، «شهرستاني»، «ابن اثير الجزري»، و... در بحث از نهضت کربلا به آثار اين دو استناد کرده‏اند.

کتاب «مقتل الحسين» «ابي‏مخنف» الان مفقود است و بر کتابي که تحت همين عنوان در کتابخانه‏ها و بازار موجود است از سوي کتاب مورد استناد (وقعة الطف) به دليل معلوم نبودن زمان و مکان تهيه شدن، زمان چاپ اوليه و به جهت محتوا، اشکالات عمده وارد شده است. از نظر محتوا چندين حديث آن «مرسل» تلقي شده و تحت عنوان خطاهاي فاحش مقتل متداول، بيست اشکال کليدي بر «مقتل الحسين» شايع در بازار وارد شده و لذا آن را از اعتبار انداخته است. از جمله مزاياي کتاب ياد شده (وقعة الطف) که در شصت و شش صفحه اول کتاب تحت عنوان «مقدمه»، بسيار محققانه در معرفي «ابومخنف»، معرفي «اسناد ابي‏مخنف»، «رد مقتل مشهور»، و... وارد بحث شده و در متن نيز ضمن اينکه از کتب تاريخي مشهور مطالب ابي‏مخنف را استخراج نموده، در ذيل و به عنوان پاورقي با کتب مشهور مثل «تاريخ طبري»، «ارشاد شيخ مفيد» و... مطابقت داده شده است و در يک جمله کتاب ياد شده جامع همه مقاتل و منابع معتبر در باب حادثه کربلاست.

[3] البته واضح است که تنها راه تبيين حادثه کربلا در قالب «تاريخ عقلي» نيست و مقاله حاضر منکر راه‏هاي فراتر از عقل (دل و بر مبناي عشق و...) نيست، بلکه ادعا اين است که تبيين عقلي قابليت الگوپذيري براي ابناء بشر را بهتر در خود دارد.