بازگشت

ام وهب


آيا روا است كه از نقش ام وهب در حماسه جاويد تاريخ سخن نگوييم؟!


از ام وهب، همسر عبدالله بن عمير، زن باوفاي تاريخ، او كه در طليعه نهضت به عبدالله گفت: مرا با خود ببر تا چون تو، در مذبح به معراج روم. حال، ام وهب را در كربلاء چند لحظه بعد از بازگشت عبدالله از ميدان، مي يابيم.

ام وهب، شوهرش را مي يابد كه انگشتان دست چپ اش قطع گرديده و خون از آن فواره مي زند، سخت برآشفته مي گردد و ناراحت كه شايد دشمن، قطرات اشك او را ببيند، از اين روي تاثرش را نشان نمي دهد، به اطرافش مي نگرد، تا سلاحي بيابد و با شوهرش در اقيانوس شرف و فضيلت فرورود، چيزي را نمي يابد، عمودي چوبين جلب توجه اش مي كند، عمود را برمي دارد و به سوي همسرش مي رود تا در كنار او،دوشادوش او به حمايت و دفاع از او كه حق است بپردازد و به عبدالله مي گويد: پدر و مادرم فدايت باد، بجنگ با ناپاكان، با كشندگان ذريه محمد (ص). و عبدالله به ام وهب مي نگرد و او را به سوي خيام حرم دعوت مي كند، ام وهب سخت مي نالد و مي خواند: تو را هرگز رها نمي كنم تا با تو بميرم. عبدالله به تلاش مي پردازد تا هر طور شده ام وهب را برگرداند، اما نمي تواند!!

و در اين هنگام، نداي امام (ع) برخاست: اي ام وهب! برگرد. خداي رحمتت كند، و با زنان محشور باش كه حال بر زنان جهاد فرض نيست. ام وهب، اين آتش نشان تاريخ به فرموده امام، خاموش شد، و مطيع فرمان گشت و در خيام حرم جاي گرفت.