بازگشت

عبدالله در كاروان ايمان


عبدالله با همه هستي خويش برمي خيزد، با سلاح اش و همسرش ام وهب ! در تاريكي شب مخفيانه از خانه كوچك و ساكت اش به سوي كاروان شهادت، در آرزوي كعبه وفاء حركت مي كند.

او شبانه حركت مي كند، نه به خاطر ترس از حراميان حاكم بر جزيره العرب، كه در عمر خويش ترس را در قاموس سياسي، عقيدتي خويش نيافته،كه او در ميان ابطال عرب، برترين قهرمان و در ميان شجاعان عرب مرد پولادين صحنه هاي نبرد است. او در تاريكي شب گام برمي دارد تا حتما به كعبه ي وفا مظهر شرف و عزت و كرامت، وارث پيامبر و علي، به حسين (ع) برسد.بايد در استتار استراتژيك توحيدي حركت كند، تا در آستانه كاروان شهادت براي چندمين بار يك السلام گويد و آنگاه در مصاف تاريخي جان بازد.

در تنگناي تاريكي، مصمم و استوار، گام برمي دارد، بر لبانش زمزمه آيات قرآن و هدفش رضايت رحمان، و در همه شرايط پيچيده و حساس زمان كه سرنوشت تاريخ بدان بستگي دارد با قلبي مطمئن و روحي سرشار از اميد و آرمان، حركت مي كند تا به خيام امام مي رسد.

امام (ع) خود از عبدالله استقبال مي كند، و براي او طلب خير و عافيت و ثبات در راه حق مي نمايد.

عبدالله در كاروان ايمان و شهادت، خويش را آماده و منظم مي نمايد و در ميان برادران بزرگوارش آنانكه تمامي وجود خويش را وقف


دفاع از حق و اهل حق نموده و در جهت نابودي باطل و اعوان و انصارش كمر همت بسته اند، موقعيت جنگي و مبارزاتي خويش را مشخص مي نمايد.