بازگشت

در تنگناي سخن


در داستان اين مردان تاريخ ،عبرتي است.

اينان كه: آگاهانه، بر مرگ سرخ تاختند و گستاخي مردن را به ما آموختند. اينان كه: نه آرزوي بر بقاء و نه آمالي در زيستن داشتند.

اينان كه: به قاعدين، قيام و به راكيدن تكان بخشيدند. اينان كه: به صبر و ظفر فرماندهي، و در جهاد با نفس، پيروزي و در نبرد با خصم سرلوحه كارشان، نصر و ظفر بود، پيروزي در جبهه درون (غالب بر هواي سركش نفس) و غلبه بر جبهه برون، (انهدام و نابودي باطل).


جامعه بشري در طول تاريخ و تمامي اعصار و قرون همه تلاش خويش را به كار برده و همه ارزشها و پويش ها و حماسه ها را در مجموعه اي از الفاظ و عبارات درهم آميخته و عزت و كرامت را به عنوان سرفصل همه ارزشها انتخاب نموده و در جهت كسب شرف و عزت و قدرت گام برداشته، اما با همه اينها، اسباب آزادي را از دست داده و بنده دنيا و شهوات نفساني گرديده و چون حيوان حتي بدتر از آن در عرصه عصيان و طغيان با شتاب به پيش مي رود. پيش به سوي چراگاه ها و لانه هاي از پيش ساخته در زير شديدترين فشار و يورش قدرت هاي طاغي و مستبد جهان.

اين جامعه بزرگ جهاني، سخت نيازمند راهنمائي صالح و محتاج شعله اي فروزان از ديار نور و آزادي و انسانيت است تا بدين سان به راه راست هدايت شود.

در اين ميان، راه و رسم و مكتب حسين عليه السلام و مردان پيرامون او هستند كه روشني بخش اين راه و هستي بخش اين جامعه مرده و راكد و ساكن بشري مي باشند.