بازگشت

پيش درآمدي، به زمزمه راز


آنك كه: اهل و عيال و آبروي مرد حمايت نگردد، انسان، در ميان جامعه پست مي نمايد. قبل از آنكه يزيد ناشايسته بر ما حكم راند، در درياي مرگ از شرق تا غربش فرومي رويم. بدين سان، ضربتي مي نوازيم چونان آتش سوزنده تا آنگاه كه آن بينند به فرارگاه فرار كنند.

اين گونه، بر لبان، مسلم بن عوسجه، اين ترانه مترنم بود، مسلم بن عوسجه، آري، قهرماني كه در برابر ظلم ظالمان و جور جائران سر خم نكرد، و جاذبه هاي فريبنده دنيا او را نفريفت، او كه: حق در نزدش برتر از همه ارزشها بود، كه در برابرش چيزي برگزيند، و مردانگي برايش گرانبهاتر از تمامي زيبائي و زبرجد دنيا بود. و اهل بيت پيامبر (ص) اين برگزيدگان نبوت و معادن رسالت و چهره هاي


راستين اسلام براي او شايسته اطاعت و متابعت بودند، و براستي، ارزش آن داشتند تا در راه شان و براي شان قرباني شود.

آري، پيروي راه و رسم شان در نزد او، آغاز اعتقاد توحيدي و پرستش خداوند سبحان بود، پيروي اهل بيت چون پيروي ديگر افراد و اشخاص با هر موقعيت مقام دنيوي نبود.

مسلم بن عوسجه:

براستي، چون عوسج بود، عوسج، خار مغيلان در كوير پهناور تاريخ در جزيرة العرب، در تنگستان جاهليت، در سنگستان اشرافيت، در كوهستان مخوف حجاز، آنجا كه: همه تاريخ در آنجا بهم پيوسته و شكل يافته، در صحنه نرمش قهرمانان جهاد و اسوه هاي شهادت. در ميان انبوه سياهي هاي شن و تراكم توده هاي خاك در شوره زار تاريخ، در معبر حراميان فراري نسلها... از قابيل تا به امروز...

آري، او، خار مغيلان است، تا در بيغوله ها، بر گذرگاه حراميان و پاسداران زر و زور و تزوير و جلادان بنام تاريخ، و غاصبان و زورگويان و شلاته هاي شايعه پرداز و مفتريان مفت خوار و مهره هاي هفت خط هميشه زمان، با خارهاي تند و نيش دارش از شرافت و انسانيت به تاراج رفته و تحريف شده حمايت كند و با بوي و عطر خويش به گلهاي سرخ كه در زير سم اسبان، و جست و خيز رندان، به خيال خام زورمداران، پايان يافته اند و مشام بشريت تاريخ را نخواهند آراست و دماغ شان را تشحيذ نخواهند كرد!!؟. عطر جاودانه بخشد.

و در كربلا: با خونش، با قطرات اش، كه از شمشير دشمن مي ريزد و خصم


مي لرزد و دوست قامت مي افروزد، درختي پاك و مطهر در پهن دشت تاريخ روئيد كه اصلش براي هميشه ثابت و شاخ و برگش در سموات و عرش و فرش در اهتزار و بر هر ورقش به پهناي تاريخ، و به ضمانت ايمان همه موحدين رمزي از وفا، در آنجا كه پروازگران ملكوت سرود مي خوانند. سرود، وفاء و ترانه شهادت .

كه در ميان بزم آوران و هنرپردازان اين شكوه و جلال، مسلم بن عوسجه را مي يابيم، او را، آوازگر شهادت شهيد كاروان شهادت، كه با خداي عهد و پيمان بسته و تجارتي نيكو نموده كه سودش تضمين شده و سرمايه اش تامين گشته.

مسلم بن عوسجه، ترانه اي در حلقوم شهيدان، و تيري تيز و برنده در كمان مجاهدان و نيزه اي از نيزه هاي حق بر قلب غدار باطل.