بازگشت

جون، با تمامي وجود مي لرزد


اي حسين!، اي فرزند رسول خدا! بخداي سوگند، با شنيدن اين سخن از خويش متنفرم، صورتم سياه شد و شرافتم لكه دار، نه، نه، نه! به خداي سوگند از شما جدا نخواهم شد تا رضايت قلبي ام از كارم فراهم آيد و روسفيد گردم و با شهادت باشرافت شوم.

در آغاز امام حسين (ع) گرچه اذن مبارزه نمي دهد، اما پافشاري جون بر اذن شهادت و قتال و مبارزه با كفر اموي و دفاع از حريم خداوند و حاملان وحي خدا، اجازه را از حسين دريافت نمود و به سوي روبهان اموي حمله نمود و اين اشعار را مترنم بود.

بزودي ضرب شست غلام سياه را كفار خواهند ديد.


ضربتي با شمشير، از فرزندان حضرت محمد (ص) با دست و زبان از حريم اهل بيت دفاع مي كنم. بدين دفاع اميدوار جنت موعود خداوندم.

جون در عرصه گاه رزم، به پيكاري خونين دست يازيد و به انهدام وزنه هاي كفر پرداخت و با اشعار انقلابي جرثومه هاي فساد را طعنه مي زد، تا اين كه ضربتي بر گردن مباركش وارد آمد...

امام حسين عليه السلام، به سوي جون نگريست و به سوي اش شتافت، خاك و خون از صورت اش زدود و صورت مباركش را به صورت جون گذارد و فرمود:

پروردگارا! روسپيدش گردان و با نيكان محشورش فرما، با پيامبر و آل پيامبر.

در جون رمقهاي آخرين حيات موجود بود، به سوي امام توجه نمود و عرض كرد:

خدايا، چه سعادتي؛ اي حسين عزيز! اي فرزند رسول الله! مثل من كيست در دنيا كه صورت خويش را بر صورتم گذاردي؟!.

هنوز اين كلمات پايان نيافته بود كه روح اش به سدره المنتهي پريد، و در اعلي عليين جاي يافت، و امام شهادت و عزت و شوكت، دو چشم مباركش به اشك نشست.