بازگشت

قهرمان شهادت، در كمال آگاهي و انتخاب


صحنه: جون ابطال عرب را مي بيند كه چگونه به خاك ذلت مي افتد و در جحيم مقيم مي گردند.

و نيز ياران ميدان را مي نگرد كه شرافتمندانه مرگ سرخ را بر زندگي ننگين ترجيح مي دهند و در جنت، ساكن اند.

يكي بعد از ديگري، در حال رفتن است، كه ماندن سخت مسئوليت آفرين است.

رفتن كه فخر و شوكت و عزت بهمراه دارد، و خوشحال از عمل و راضي از نيت.

جون حساس ترين لحظه را در برابر خويش مي يابد.

و آن، در تنگنا قرار گرفتن اهل بيت است، كه از همه سو در محاصره اند و تمامي راه ها را دشمن بسته است. و كودكان در معرض تهاجم دشمن اند.


به امام حسين (ع) نزديك مي شود و اجازه نبرد مي خواهد [1] .

و امام حي و حاضر حسين بزرگ، عليه السلام مي فرمايد:

تو، اي جون مجازي كه از نبرد منصرف شوي و در امن و امان به سوي زندگي ات برگردي، لازم نيست بخاطر ما و راه و رسم ما تو خود را به دردسر بياندازي [2] .


پاورقي

[1] زيرا جهاد بدون اذن امام بي‏ثمر است و اين راز را در همه شهادت‏هاي 72 نفر مي‏يابيم؛ اجازه شرط شهادت است؛ اجازه، نه بهانه و از زير بار در رفتن است. (مترجم).

[2] براستي در فرهنگ شيعه، شهادت مرگي نيست که بر مجاهد تحميل شود، بلکه رسالت و مسئوليتي است که خود مجاهد مؤمن معتقد برمي‏گزيند و انتخاب مي‏کند، آگاهانه، نه به اجبار و اکراه؛