بازگشت

مقدمه مترجم


لكم في اسوة

آنچه شايسته است، نوشتن مقدمه اي است متين، بر اين ذي المقدمه عظيم.

اما من آن شايستگي بايسته را ندارم! زيرا كه: در اين مقال سخن از عظمتي است كه تمامي عظمت ها و همه كرامت ها و شرافت ها از آن آستان عظيم بار وجود يافته، و تمامي عرش و فرش راه و رسم زندگي از آن آموخته. سخن از عظمتي است كه سه بعد عظيم هستي، هستي خويش را از آن باز يافته و به آن نام گرفته كل شهر محرم و كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا آري، سخن از عاشورا و اسوه هاي آن است، پس، مرا نشايد كه محو عظمت ام.

اما كاري را كه كرده ام:

آنچه در بستر فرهنگ و تمدن بشري، هميشه به عنوان شاهد مي درخشد، و هر نسلي در تاريخ به سهم خويش بارقه اي از آن در


مي يابد و در پي فهمش اثري از خويش بر جاي مي نهد عظمت و عزت است، كه در قاموس توحيد به عنوان سنت از هابيل آغاز مي شود و در سيماي تابناك شهيد و شهادت رخ مي نمايد.

اما اين جريان مستمر، كه از طرفي خاستگاه عقيدتي دارد، و از ديگر طرف، لازمه ي بقاء و حيات شكوهمند انسان موحد است، در يك مقطع از تاريخ، تكاملي شگرف و تحولي عظيم مي يابد و از حالت جريان تبديل به فرهنگ مي شود (و يا از صفت به حالت)، كه محور نظام ارزشي هر تمدني بر فرهنگ آن استوار است .

عصر امام حسين (ع) (سال 61 هجري) همان مقطع حساس و سرنوشت ساز است. زيرا كه بواقع بنيان هستي و فلسفه تاريخ و معناي وجود و هويت ارزش ها و اساس مسئوليت و رسالت از آن لحظه بر دوش هاي متعهد انسان سنگيني مي كند و درست در همين جا است كه شهادت يك فرهنگ مي شود. بدين لحاظ از آن زمان تا كنون هر كسي به سهم خود، و در حد اطلاع و آگاهي و اعتقاد و آرمان خود (مسلم و غيرمسلم) و نسبت به آن رابطه نزديك و هماهنگ خويش با كار بزرگ و عظيم امام حسين (ع)، سخني گفته و چيزي نوشته و قطعه اي سروده است، لذا مي توان ادعا نمود كه در ميان همه مقولات موجود جهان، آنچه از عظمت حجم و گسترش متن بيشتري برخوردار است نهضت بزرگ حسيني (ع) است و مي توان ثابت كرد كه آنچه به عنوان شاهد در همه عصرها در جهت كسب آزادي و درك فضيلت و برقراري عدالت، مورد توجه نسلها بوده، چهره سرخ حسين(ع) است و من معتقدم كه يكي از عوامل مهم تبديل جريان به فرهنگ به خاطر همين جهانشمول بودن كار عظيم حسين عليه السلام است.


از اين روي، در ميان تاريخ اسلام (چه در بعد تحليلي اش و چه نقلي اش) اين عظمت جاي ويژه اي دارد، و تمامي فرق اسلامي بر عظمت اش توافق دارند و در حقانيتش متفق اند. آنچه مهم است اين كه امام حسين در سخت ترين شرايط سياسي تاريخ امامت در حالي كه استبداد وحشي اموي با توافق دو ابرقدرت غارتگر شرق و غرب (امپراطوري ايران و روم) براي محو كليه ي آثار توحيد و نبوت و انهدام كامل عدل و امامت، تلاش مي نمايد، حركتي حساب شده را در سه بعد اساسي آغاز مي كند:

1- انهدام وحشي ترين استبداد جهاني و كفر اموي: (و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد).

2- برپائي حكومت اسلامي و استمرار امامت در جهت اجراي عدالت و حراست از مرزهاي توحيد.

(... انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي و شيعة ابي علي بن ابيطالب...).

3- ترسيم و تدوين روش جديد مبارزه عقيدتي، سياسي، نظامي و ايجاد فرهنگ پويا و متحرك آن كه بواقع ضامن اجرائي دو اصل ديگر است در طول تاريخ (لكم في اسوه)

(فمن لحقني استشهد، و من تخلف عني لم يبلغ الفتح). [1] .

و مي بينيم كه با تحقق اصل سوم دو بعد ديگر در متن آن نهفته است. بديهي است حركت امام (ع) و كار عظيم حضرتش مقطعي نبوده تا آثار و عوارض نهضت را در همان شرايط زماني - مكاني، بالفعل ارزيابي


نموده و به قضاوت نشينيم. آن چه مسلم است تحقق بالقوه آن مورد نظر است و فراگير شدن آن در تاريخ.

در پي دست يابي به تمامي جزئيات و همه ي خصوصيات آن عصر، و شناسائي چهره هاي مشهور و معروفي كه تاريخ تا توانسته آنان را در خود حفظ كرده و از عظمت شان حراست نموده، مورخين بزرگ هر زمان، آثاري خلق نموده اند كه اينك به عنوان منبع و مدرك مورد استناد پژوهشگران عصر ما است.

در حاشيه آنچه لازمه ي شناخت يك نهضت و انقلاب است علاوه بر شناخت دقيق ابعاد عقيدتي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي، نظامه اش، بايد چهره هائيكه در متن و بطن انقلاب حضور داشته و خود از پديد آورندگان آن حماسه جاويد بوده اند كه بعد در طول تاريخ شاهد مثال تمامي حركتها و جهت ها هستند، براي هر نسل و هر قوم به خوبي شناخته شوند. اگر به تفريط سخن نگوييم متاسفانه پيرامون شخصيت هاي نهضت عاشورا كه به واقع هر كدام اسوه اي از خصلت هاي عالي و متعالي انساني اند جز ترسيم بيوگرافي هاي كوتاه و ناقص و تصوير ناپيداي اين چهره ها چيز ديگري لااقل در اختيار نسل معاصر ما نيست و چه بسا كه حتي عظمت اين اسوه ها بر خواص ما نيز پوشيده باشد و آن چه در خاطره ها محفوظ است نمائي كم رنگ در قالب شعر و مدح و ثنا، مي باشد. انجام اين مهم بر عهده محققين متعهد تاريخ اسلام است تا در اين عصر كه عصر بازگشت به فرهنگ و اسوه هاي اسلام مي باشد و نسل سرگردان و حيران ما سخت نيازمند اسوه يابي است، به كمك شان شتابند و از لابلاي تاريخ اين مظاهر عزت و عظمت را به نسل ها باز شناسند.


در حول و حوش اين آرزوي ديرينه بودم كه آثاري از مؤلفي عرب بدستم رسيد، آثاري كه مقدمه آرزوها بود و شناخت تقريبي اسوه هاي عاشورا را در بر داشت. اين مجموعه كه فعلا پانزده جلد يا جزء آن به فارسي تقديم مي شود از چند ويژگي خاص برخوردار است و در عين حال از روش مرسوم نگارش تاريخ جدا نيست.

ويژگيهايش: الف: نكاتي تازه ياب از تاريخ را بيان نموده.

ب: شيوه اي محققانه در نگارش را انتخاب كرده.

ج: با خامه اي توأم با حماسه و تحليل صحنه هاي بكر تاريخ به سراغ ما آمده است.

برادري عرب زبان مرا تشويق كه: اين كار اگر چه ناتمام است و هنوز پانزده اسوه را بالنسبه مي نماياند، اما همين مختصر را اگر بفارسي برگرداني كار خوبي كرده اي زيرا نسل امروز سخت نيازمند اين چهره ها است.

به هر حال با اعتراف به اين كه:

1- قدرت علمي حقير بسيار ناچيز و قوت قلم مولف بسيار قوي.

2- بافت ادبي و انتخاب واژه ها و كاربرد دقيق آن در فرهنگ غني عرب بازگردانش به فارسي روان و مطلوب كه در ضمن هم از امانت متن برخوردار باشد و هم از زيبائي نثر، كار ساده اي نيست.

با اين همه، اين كار را نموده ام!،

ولي،

الف: آنجا كه خالي از لطف بوده، با تصرفي اندك از خامه خويش بر آن افزوده ام.

ب: هر جا كه مطلبي ضعيف و يا كه ناقص مي يافتم با اشاره اي بر آن دست برده ام.


ج: در ترجمه از روش آزاد بهره جسته ام كه گاهي با رعايت متن و زماني با برش قلم و تراوش اندشيه و چرخش ذوق بر زيبائيش چيزي نهاده ام.

و خلاصه:

مي توان گفت كه، معجوني است از ترجمه و نگارش، و در عين حال نيازمند اصلاح و نگرش!!.

به اين اميد كه:

در شناخت اسوه هاي تابناك عاشورا، گامي اندك برداشته باشم.

و با اين تذكر كه:

مؤلف محترم آقاي قطب نام رجال حول الحسين را برگزيده بودند.

و حقير اسوه هاي عاشورا را انتخاب كرده ام.

و نيز در ترتيب ترجمه و آراستن كتاب از مسلم بن عقيل كه آغازگر تاريخ عاشورا است شروع نموده ام.

و السلام

زمستان /1360



پاورقي

[1] ذکر اين چند سخن از امام بعنوان شاهد مثال است و الا نامه‏ها و سخنان مهم امام در تاريخ بيانگر اين سه اصل است.