بازگشت

پيشگويي حضرت امير و سؤال سعد


اميرالمؤمنين عليه السلام براي مردم خطبه مي خواند و مي فرمود: از من بپرسيد قبل از اينكه مرا نيابيد، بخدا سوگند از هيچ خبر گذشته و با آينده نمي پرسيد مگر اينكه به شما خبر مي دهم.

سعد ابن ابي وقاص (از كساني است كه با حضرت علي عليه السلام بيعت نكرد) برخاست و (گويا از روي استهزاء) گفت: يا اميرالمؤمنين، سر و ريش من چند عدد مو دارد! حضرت فرمود: بخدا سوگند، سؤالي كردي كه دوستم پيامبر به من خبر داده بود از اين سؤال تو، (بدان) كه در سر و ريش تو موئي نيست مگر اينكه در بيخ آن شيطاني نشسته است و (و چون گفتن تعداد موي سر و ريش آن شخص براي او قابل تصديق نبود، حضرت نشانه اي داد تا بداند حضرت راست مي گويد، لذا فرمود) در خانه تو بزبچه اي است كه پسرم حسين را ميكشد، راوي گويد: عمر پسر سعد در آن موقع طفلي بود كه بر زمين مي خزيد. [1] .


پاورقي

[1] همان مآخذ ص 74.