بازگشت

مروان


پس از بررسي اجمالي و ذكر نمونه اي از برخورد خليفه سوم با اصحاب بزرگ پيامبر نگاهي گذرا مي اندازيم به افرادي كه در خلافت عثمان، مورد احترام و عزت قرا گرفتند،

از جمله افرادي كه به ناحق مورد احترام و لطف عثمان قرار گرفتند مروان ابن حكم است، عثمان قريه فدك را همان كه صديقه كبري سلام الله عليها به شدت بر آن اصرار مي نمود، اما ابوبكر و عمر او را منع نمودند، و با جعل مطلبي از پيامبر كه هر چه ما باقي گذاريم صدقه است فدك را از حضرت گرفتند، آري عثمان آن را يكجا در اختيار مروان قرار داد [1] ، چراكه مروان پسر عموي او و شوهر دخترش بود، و به اين مقدار نيز بسنده نكرد، هنگامي كه آفريقا در زمان عثمان.

فتح شد، خمس آن را كه پانصد هزار دينار بود يكجا به مروان بخشيد، [2] و در نوبت ديگر دستور داد يكصد هزار و پنجاه اوقيه به مروان از بيت المال پرداخت كنند، كليددار بيت المال زيد ابن رقم بود اعتراض كرد و گفت: اگر به مروان صد درهم مي دادي زياد بود، اما وي كليددار را عزل كرد. [3] .

اين مروان كه اينقدر مورد لطف عثمان قرار گفته است، هموست كه پيامبر اكرم، پدرش حكم و اولاد حكم را لعنت نمود و وقتي مروان ابن حكم را (پس از ولادت) نزد حضرت رسول آوردند فرمود: وزغ ابن وزغ ملعوني است پسر ملعون [4] ، و اين ملعون همان است كه به امام حسن عليه السلام گفت (شما) خانواده ملعوني هستيد، و حضرت حسن عليه السلام به او فرمود: بخدا سوگند، خداوند تو را در حالي كه در پشت پدرت بودي لعنت نموده است، [5] و اين مروان همان است كه خطبه عيد را قبل از نماز مي خواند تا مردم متفرق نشوند و او حضرت امير عليه السلام را سب كند. [6] .

و اين مرد همان است كه در هر جمعه و جماعتي حضرت امير را سب مي كرد، حتي مي فرستاد تا شخصي دورن خانه امام مجتبي رود و او و پدر بزرگوارش را به شدت ناسزا گويد. [7] .

و او همان است كه جلو جنازه امام مجتبي را گرفت و گفت: نمي گذارم او كنار

پيامبر دفن شود. [8] .

آري عثمان اين وزغ ملعون را امين خود و مشاور خويش قرار داد و بر مسلمين مسلط كرد.


پاورقي

[1] الغدير ج 8 از ابن‏قتيبه در معارف و ابوالفداء در تاريخ ج 1 ص 168 وغير هم.

[2] الغدير ج 8 از ابن‏قتيبه در معارف و ابوالفداء در تاريخ ج 1 ص 168 و غيرهم.

[3] الغدير ج 8 ص 259 از شرح ابن‏ابي‏الحديد ج 1 ص 61 و حلبي در سيره ج 2 ص 87.

[4] الغدير ج 8 ص 260 از مستدرک حاکم 479: 4 ابن‏حجر در صواعق ص 108 و غيرهم.

[5] الغدير ج 8 ص 268 از هيثمي در مجمع الزوائد 72: 10 و طبراني و سيوطي در جمع الجوامع.

[6] الغدير ج 8 از ابن‏حزم در محلي 86: 5 و ملک العلماء، در بدايع 267: 1 وغيرهما.

[7] تطهير الجنان هامش الصواعق ص 142 (الغدير ج 8 ص 264).

[8] ابن‏عساکر در تاريخ خود 227: 4.