بازگشت

انحراف بزرگ و جسارتي بزرگتر به اميرالمؤمنين


آري گستاخي عثمان به جائي رسيد كه مكرر به حضرت امير عليه السلام نيز جسارت مي كرد، گاهي پيغام مي داد كه حضرت از مدينه بيرون رود، و گاهي حضرت امير را با فرد خبيث و ملعوني مثل مروان مقايسه كرده مي گفت: بخدا قسم تو نزد من از مروان برتر نيستي، حضرت امير به او فرمود: آيا به من اينگونه مي گوئي و مرا با مروان يكسان مي كني، بخدا كه من از تو برترم، پدرم از پدرت و مادرم از مادرت برترند، فاميل من اينها هستند، تو هم فاميل خود را بياور؟

و از همه شنيع تر جسارتي است كه تاريخ همانند آن را نسبت به حضرت امير نشان نمي دهد، حضرت امير مي فرمايد: روزي عثمان در گرمي هوا به دنبال من فرستاد، وقتي نزد او رفتم ديدم روي تختي نشسته و عصائي در دست داشت، و در پيش روي او چند كيسه طلا و نقره بود بمن گفت: اي پسر ابوطالب، هر چه مي خواهي از درهم ودينار شكم خود را پر كن كه مرا آتش زدي به او گفتم: اگر اين مال را كسي به تو بخشيده يا ارثي است يا سود تجارت است و مي خواهي صله ي رحم كني، من يا قبول مي كنم و تشكر مي نمايم يا قبول نمي كنم تا به اموال تو اضافه شود!

و اگر اين مال، مال خداست و از بيت المال است كه در آن حق مسلمانان و يتيم و در راه مانده است، بخدا تو را نرسد كه به من دهي و من را نرسد كه از تو بگيرم،

عثمان (كه خشمگين شده بود) به طرف من آمده و با آن چوبدستي شروع به زدن من كرد! بخدا سوگند كه من دستش را رد نكردم تا اينكه هر چه خواست كرد، سپس عبا را بركشيدم و به منزلم آمدم و گفتم: اگر من امر به معرف و نهي از منكر كردم خدا ميان من و تو (حاكم) باشد. [1] .


پاورقي

[1] کشف البيان از ابن‏ابي‏الحديد ج 2.