بازگشت

انحراف بزرگ و تبعيد ابوذر غفاري


اما داستان تبعيد ابوذر به شام و از آنجا به ربذه و رحلت وي در آنجا از مسلمات و وقايع اسف بار تاريخ اسلام است، و شما خود بهتر مي دانيد وقتي بزرگان اسلام اين چنين تحقير شوند، براي اسلام چه ارزش و آبروئي باقي خواهد ماند. او دستور داد تا ابوذر را به بدترين وجه از شام به مدينه آورند و گفت: او را بر روي شتري درشت سوار كن و همراهي سخت با او همراه كن كه شب و روز براند تا ياد عثمان و معاويه را فراموش كند، ابوذر كه در سن پيري و لاغري اندام و بلندي قد و داراي سر و ريش سفيد بود، چنان در ميان

راه سختي كشيد كه رانهاي پاي او زخم شد و گوشت آن ريخت و سخت كوفته و رنجور شد، و در مجلس مباحثه اي كه ميان ابوذر و عثمان رخ داد، عثمان ابوذر را متهم كرد كه در حديث خود به پيامبر دروغ مي بندد، ابوذر حضرت علي راه گواه گرفت، حضرت بنفع ابوذر شهادت داد و از او دفاع كرد، عثمان كه از اين سخن برآشفته بود با كمال جسارت به حضرت امير عليه السلام گفت: خاك بر دهانت باد (مولف گويد: اگر نه اين بود كه مي بايست عمق فاجعه روشن شود جرات آوردن اين جسارت را نداشتيم)

حضرت امير نيز به او فرمود: خاك بر دهان خودت باد اين چه كاري است كه مي كني و چه انصافي است كه روا مي داري؟ چرا بخاطر نامه معاويه و سخن نامعلوم او، با ابوذر چنين مي كني؟ با اينكه ظلم و فساد و فتنه و عناد معاويه معلوم است.