بازگشت

ممانعت از تدوين و نشر احاديث پيامبر


يكي از حوادث تاسف بار و جبران ناپذير، اقدام خليفه اول و دوم در جلوگيري از نوشتن و حتي روايت و بازگو كردن احاديث پيامبر مي باشد،

اخبار مربوط به ممانعت عمر و تدوين و جمع آوري حديث از نظر شيعه و سني متواتر است، توجيه آنها اين بود كه بخاطر كثرت احاديث و اختلاف آنها و يا تدوين آنها، مردم از قرآن روگردان مي شوند و كتاب خدا را رها مي كنند، آري عمر قبلا نيز در مقابل پيامبر وقتي حضرت فرمود: براي شما چيزي بنويسم كه هرگز گمراه نشويد، در مقابل حضرت گفته بود، كتاب خدا كافيست، حتي ابوبكر كه پانصد حديث از پيامبر جمع آوري كرده بود همه آنها را آتش زد. [1] .

و در همين راستا عمر به شهرها نامه نوشت كه اگر كسي حديثي را از پيامبر نوشته بايد آن را از ميان ببرد [2] و خود او نيز وقتي ديد حديث بسيار شده است، به مردم دستور داد تا همه را نزد او آورند، سپس فرمان داد تا همه را طعمه حريق سازند. [3] .

او افرادي مثل عبدالله ابن مسعود و ابادرداء و ابامسعود انصاري را حبس نمود، تنها به اين جرم كه از پيامبر زياد نقل مي كنند، آنها در مدينه ممنوع الخروج بودند تا بعد از عمر، كه عثمان آنها را آزاد كرد. [4] .

و در روايت ديگري آمده است كه عمر ابن خطاب از دنيا نرفت تا اينكه اصحاب پيامبر چون عبدالله ابن حذيفه و اباداداء و اباذر و عقبه ابن عامر را از اطراف گرد آورد و گفت: اين احاديثي كه در اطراف از پيامبر پخش كرده ايد چيست؟ گفتند: آيا از اين كار نهي مي كني؟ گفت: نه، ولي نزد من باشيد و تا من زنده ام حق نداريد از من جدا شويد، از شما حديث مي گيرم و يا بر شما رد مي كنيم، بدنيسان بود كه تا عمر زنده بود نزد او ماندند. [5] .

و ابوبكر به بهانه اختلاف در احاديث مي گفت: از پيامبر چيزي حديث نقل نكنيد و هر كس از شما سوال كرد بگوئيد: ميان ما و شما كتاب خداست. [6] .

قرظه ابن كعب گويد: عمر به مشايعت ما كه به عراق مي رفتيم آمد و گفت: مي دانيد چرا شما را مشايعت كردم؟ گفتيم: مي خواستي ما را احترام كني، گفت: علاوه بر آن، كاري هم داشتم، شما نزد مردمي مي رويد كه زمزمه اي مانند زمزمه زنبور عسل (در خواندن قران) دارند، آنها را با احاديث پيامبر سرگرم نكنيد، من نيز شريك شما خواهم بود به همين جهت بود كه هر وقت به قرظه مي گفتند براي ما حديث بگو مي گفت: عمر ما را منع كرده است. [7] .

و به همين جهت بود كه اصحاب پيامبر از نقل احاديث اجتناب مي ورزيدند، و ياللعجب كه بهانه اين كار، گاهي شبهه ايجاد اختلاف و احاديث كاذب، و گاهي اعراض مردم از قرآن و گاهي زياد و كم شدن سهوي در احاديث ذكر مي شود.


پاورقي

[1] کنز العمال 237/5 وعماد ابن‏کثير در مسند صديق از حاکم نيشابوري (النص و الاجتهاد).

[2] کنزل المعال شماره 4862 وجامع بيان العلم.

[3] طبقات ابن‏سعد 140/5.

[4] تذکرة الحفاظ ذهبي و ابن‏عساکر (اضواء علي السنة المحمدية).

[5] تذکرة الحفاظ ذهبي و ابن‏عساکر (اضواء علي السنة والمحمدية).

[6] ماخذ قبل.

[7] حاکم در مستدرک ص 102 جلد 1 (اضواء علي السنة المحمدية).