بازگشت

اهداف نهضت عاشورا


ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة

مخالفين هر مكتب و هر ديني، در ابتداي ظهور مكتب جديد، بطور علني با آن برخورد مي كنند، زيرا آن مكتب، بخاطر جواني و تازگي آن، هنوز داراي طرفداران جدي نشده است، ولي آنها در اكثريت و قدرت هستند، همچنانكه ديديم مشركين در صدر اسلام با تمام توان از هر راهي كه ممكن بود، مانند شكنجه، و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غيره به مقابله با اسلام پرداختند.

اما پس از آن مكتب و مرام، پيشرفت پيدا كرد، و داراي طرفداران جدي شد و به قدرت رسيد، مخالفين آن مكتب ديگر نمي توانند با روش مقابله روياروي و اظهار مخالفت علني به مقابله بپردازند، زيرا با نفوذي كه مكتب جديد دارد، آنها رسوا و نابود مي شوند،

بهترين راه براي مقابله با مكتب و انقلابي كه پيروز شده است، همگام شدن ظاهري با آن مكتب، و تظاهر نمودن به قبول آن، و سپس منحرف كردن تدريجي مردم از اصول و پايه هاي آن مكتب است به گونه اي كه مردم متوجه حساسيت انحرافات نشوند، تنها وقتي متوجه مكتب و اعتقاد خود بشوند كه كار از كار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگيرند، يعني خود را در عمل و عقيده نسبت به آن مرام سست احساس كنند، اينجاست كه يك درخت تنومند و ريشه دار را مي شود موريانه وار بر اثر نابود كردن تدريجي ريشه هاي مخفي آن با يك ضربه و فشار اندك سرنگون كرد.

موريانه حيواني ضعيف و نابيناست، به گونه اي كه مورچه دشمن سرسخت او به حساب مي آيد، اما همين حيوان ضعيف، اگر به ساختمان يا درخت تنومندي حمله كند، آن را ويران مي كند.

روش ويرانگري اين حيوان بسيار سهمگين است، او از دو ويژگي استفاده مي كند، ويژگي اول آنكه چون از نور خورشيد فراري است. وقتي به چيزي مانند درخت يا ستون خانه حمله مي كند، آن را از درون پوك مي كند به گونه ايكه جدار بيروني و پوسته بيروني سوراخ نشود، به اين ترتيب، انسان هرگز متوجه تهي شدن و سست شدن ستون خانه نمي شود، مگر افراد متخصص و ژرف نگر، ويژگي دوم او اين است كه ويرانگري خود را به آرامي و اندك اندك انجام مي دهد، به گونه اي كه تا قبل از وقوع حادثه، هر كس به ستون يا درخت تكيه دهد، متوجه فاجعه اي كه در شرف وقوع است نمي شود، آن فاجعه اي كه بر سر اسلام به وقوع پيوست و مي رفت تا به مرور زمان، همراه با خواب غفلتي كه سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، ستون خيمه اسلام را يكسره نابود كند، درست مانند همين جريان بود، مسلمانان در خواب غفلت، و مخالفين به آرامي و تدريج، مشغول تهي كردن و نابود كردن اساس و ريشه هاي دروني و پر اهميت اسلام بودند.

آنچه ما در اين نوشتار بر آنيم كه به وضوح روشن سازيم، بيان عمق فاجعه و خطر بزرگي بود كه مي رفت اسلام و زحمات پيامبر اكرم و شهداء و فداكاريهاي اهل بيت عصمت و طهارت را از بين ببرد. اين درست است كه خداوند دين خود را حفظ مي كند، اما منافقين سعي خود را بكار خواهند گرفت، و خداوند هم به وسيله اسباب و علل طبيعي دين خود را محافظت مي كند، و حكمت الهي بر اين قرار گرفت كه سيدالشهداء، خون خدا شود و سر بقاء دين گردد همچنانكه نبي مكرم آورنده آن شريعت شد.

اميرالمؤمنين عليه السلام وقتي پرچمهاي معاويه و اهل شام را ديد فرمود: سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و خلايق را آفريد، اينها اسلام را بالاجبار پذيرفتند ولي در باطن مسلمان نبودند، وقتي كه يار و ياور پيدا كردند، كفر خود را اظهار نمودند و به دشمني خود با ما برگشتند، جز اينكه نماز را رها نكردند. [1] .

آنچه بعد از پيامبر اكرم انجام گرفت، خواسته يا ناخواسته، نتيجه اي جز نابودي تدريجي اسلام نداشت،

اكنون به انحرافات و اجتهاداتي كه خلفاء در مقابل پيامبر و بعد از حضرت، نسبت به تغيير دستورات ديني انجام دادند، و كار را به جايي رساندند كه امام حسين عليه السلام براي نجات دين، جز فداكاري چاره اي نداشت، توجه مي كنيم،


پاورقي

[1] شريح نهج البلاغه ج 4 ص 31 ابن ابي الحديد.