احساسات لطيف امام حسين
اينك به چند نمونه و مثال در مورد عواطف انساني امام حسين عليه السلام توجه مي كنيم:
1 - گريه ي امام: هنگامي كه او مي خواست از مدينه خارج شود با محمد بن حنفيه (برادرش) خداحافظي كرد و هر دو برادر گريستند [1] .
و نيز هنگام خداحافظي با مسلم معانقه و گريه نمود [2] . و همچنين در مكه امام عليه السلام و ابن عباس هر دو گريه كردند [3] .
2 - رفتار محبت آميز امام حسين عليه السلام با خانواده ي شهدا
هنگامي كه مسلم بن عقيل شهيد شد امام عليه السلام به دختر مسلم
مي فرمايد: «يا ابنتي انا ابوك و بناتي اخواتك». اي دخترم من پدر تو و دخترانم خواهران تو هستند [4] .
و از فرزندان عقيل، يعني برادران مسلم، در مورد ادامه ي راه نظر خواهي مي كند (ما ترون فقد قتل مسلم) [5] .
3 - گريه خداحافظي: هنگامي كه امام حسين عليه السلام به علي اكبر عليه السلام و ابوالفضل عليه السلام اجازه نبرد مي داد گريه مي كرد [6] .
يعني امام عليه السلام در عين صلابت جنگي و درك ضروت جهاد و فداكاري با جان و مال، احساسات خويش را ابراز مي كند.
4 - بوسيدن رزمندگان: وقتي رزمنده اي در حالي كه مجروح شده بود از ميدان نبرد برگشت، امام حسين عليه السلام او را بوسيد (فقبله الحسين عليه السلام) [7] .
5- علاقه به كودكان:
امام حسين عليه السلام دخترش سكينه را دوست داشت و به او ابراز محبت مي كرد بطوري كه در آن غوغاي جنگ او را به سينه مي چسباند و بين دو چشمش را مي بوسيد و اشك هايش را پاك مي كرد. (و كان يحبهما حبا شديدا) [8] .
اين رفتار امام حسين عليه السلام نوعي آموزش عملي محبت به فرزندان
است. و پيام آن امام عليه السلام براي ما آن است كه در عين جنگ و انجام وظايف، نبايد از خانواده ي خويش و اظهار محبت به آنها باز ماند.
6- گريه به حال دشمن:
امام حسين عليه السلام به عنوان يك مربي و هدايتگر، تمام تلاش خود را براي هدايت مردم بكار مي برد و هنگامي كه مؤثر واقع نشد آنقدر ناراحت مي شود كه به حال افراد گمراه گريه مي كند او ناراحت است كه چرا مردم كافر مي شوند و از ثواب الهي دوري مي كنند (فلما سمع كلامهم بكي... كفر القوم و قدمآ رغبوا ثواب الله رب الثقلين) [9] .
پاورقي
[1] همان، ص 289.
[2] همان، ص 314.
[3] همان، ص 306 و 309.
[4] همان، ص 350 الاحزان، ص 45 نقل ميکند.
[5] همان، ص 344.
[6] همان، ص 460.
[7] همان، ص 470.
[8] همان، ص 491.
[9] همان، ص 491 از مقتل ابن مخنف، ص 132 و ناسخ التواريخ 376/2 وينابيع المودة، ص 416 و معالي السبطين 12/2 نقل ميکند.