بازگشت

عزت


عزيز آن كسي است كه قهر دارد ولي مقهور نيست، غلبه دارد ولي مغلوب نيست چنانچه در قرآن مي فرمايد:

هو القاهر فوق عباده. [1] .

قهر خداوند بر قهر بندگانش برتري دارد.

آن كسي عزت دارد كه در برابر هواهاي نفس و افكار شيطاني، و انحرافات در مسير خداوند قاهر باشد، و شكست نخورد، و اگر به شكستي رسيد، فورا آن را جبران كند، آن كس كه عزت نفس ندارد، هميشه خار و ذليل است، و از خرد ضعيفي برخوردار است كه داراي پندارهاي اشتباه، و اراده ي سست مي باشد.

ترسيم اين بند از جانب امام عليه السلام بسياري از مناقشات دشمن را نابود مي سازد، و متفكران را به كرامات و بزرگواريهاي نفساني آن امام همام دعوت مي كند. آنگاه برخورد دوگانه و عوام فريبانه ي دشمن با چهره ي اسلامي و قلبي پر از عشق به دنيا براي همگان روشن خواهد شد. كه اينها غير از اغراض دنيوي چيزي را نمي انديشدند، عده اي بودند داراي چهره ي انساني، ولي از صفات حيوان صفتي را جا نگذاشتند، خوي درنده گي و تجاوز از آنان فائق آمده است.

آن بند اول منشور امام عليه السلام باتفاق همه ي مقتل نويسان زماني است كه امام از


فرزندان و اهل بيت خود خداحافظي نمود، اين همه شهداء را در جلوي چشم خود ديده، كه با وضع فجيعي كشته شدند، تا آنجائي كه شهادت جگرخراش طفل شيرخواره اش را بر روي دست مشاهده مي كند قطعا چنين فردي نيروي جنگيدن ندارد ولي آن كسي كه عزت دارد و دنبال احياء عزتها است. او از اين حادثه اگر رنجي هم ببرد (به لحاظ طبيعت انساني)، اما از درون براي آرمانهاي الهي خود دفاع مي كند و دشمن را بر زمين مي زند. در آن حال، جمعيت بسياري را بر زمين انداخت، و آنان را به جهنم واصل نمود اين اشعار را با يورش به طرف سينه سپاه دشمن مي خواند:



الموت أولي من ركوب العار

والعار أولي من دخول النار [2] .



كشته شدن بهتر از پذيرفتن ننگ است

ننگ بهتر از داخل شدن در آتش



يعني اگر امر دائر شود بين اينكه كشته شوم يا اينكه ننگ را بپذيرم، براي هر آزادمردي مرگ عزيزتر است، چه آنكه انسان اگر بخواهد ننگ و ذلت بپذيرد مي گويم رفتن در درون آتش را بپذيرد، ولي ننگ را قبول نكند.

قيام الهي اش اين فكر بلند را در دنيا روح تازه اي بخشيد و حركت فكري رهبري انقلاب را به جهانيان نشان داد. گرچه در كلام گوهربار خود فرموده بود:

موت في عز خير من حياة في ذل.

مرگ باعزت بهتر از زندگي در ذلت است. [3] .

ابن نباته نيز در شرح كلام امام گفته:



الحسين الذي رأي القتل في العز

حياة والعيش في الذل قتلا



حسين آن كسي است كه مرگ با عزت را حيات مي داند، ولي زندگي با ذلت را مرگ مي پندارد. [4] .

آن روزي هم كه رفتن به كربلا را اراده كرد فرمود:




سأمضي فما الموت عار للفتي

اذا ما نوي خيرا و جاهد مسلما



و واسي الرجال الصالحين نفسه

و فارق مذموما و خالف مجرما



اقدم نفسي لا اريد بقاءها

لنلقي خميسا في الهياج عرمرما



فان عشت لم اذمم و ان مت لم ألم

كفي بك ذلا أن تعيش فترغما



بزودي به جانب كربلا حركت مي كنم، بر جوان مرگ ننگ نيست زماني كه اراده ي خير دارد و به عنوان مسلمان جهاد كند.

و بخواهد از مردان نيك با ايثار جانش حمايت كند، و با افراد مذموم و بد دوري كند، و با مجرم مخالفت نمايد.

جانم را براي ايثار پيشتاز خواهم كرد و ماندن خود را نمي خواهم، تا اينكه جنگي را در روز نبرد با لشكريان بسياري ملاقات كنم.

من اگر زنده بمانم مزمت نمي شوم، و اگر بميرم ملامت نمي شوم، ولي براي توهين بس كه چنين زندگي ذلت بار را پشت سر مي گذاري. [5] .

امام حسين عليه السلام بطرف ميسره لشكر حمله مي كند و چنين مي خواند:



انا الحسين بن علي

آليت أن لا أنثني



احمي عيالات ابي

امضي علي دين النبي



من حسين پسر علي هستم

سوگند بخدا در برابر باطل فروتني نمي كنم



از نواميس پدرم دفاع مي كنم

و بر دين پيامبر كشته مي شوم




واژه «آليت» از ايلاء به معناي سوگند خوردن [6] ، «انثناء» به معناي تواضع و فروتني در برابر باطل. [7] .

خشم انقلابي و روحيه ي تهاجم در جنگ: يكي از تاكتيكهاي فرهنگ جنگ در اسلام است كه بارها رهبران ديني به آن متذكر شدند حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام دو بيان زيبائي دارد:

در يك بيان خود مي فرمايد: به هوش باشيد كه من در هر شب و روز و در پنهان و آشكار، شما را به پيكار با اين قوم فراخواندم، و به تاكيد گفتم كه در پيكار با آنان ابتكار عمل را در دست خود بگيريد، و پيش از آنها، شما يورش بريد، چرا كه به، خدا سوگند! هر ملتي كه در قلب سرزمينش مورد تهاجم قرار گيرد، بي هيچ استثنائي خوار و زبون شده اما شما از قبول مسؤوليتها سر باز زديد و به ديگرانش وانهاديد و همديگر را تنها گذاشتيد، تا سر انجام دشمن هجوم آورد و به تاخت تاز آغازيد و پايگاهايتان را، يكي پس از ديگري، به تصرف درآورد. [8] .

در بخش ديگرش مي فرمايد: من احد سنان الغضب لله قوي علي قتل أشداء الباطل، آن كه از براي خداوند خشم بسايد و تيز كند، در نبرد با باطل گرايان نيرومندتر شود. [9] .


پاورقي

[1] انعام /18.

[2] مقتل لهو، ص 70.

[3] بحار، ج 44، ص 192.

[4] بحار، ج 44، ص 192.

[5] بحار، ج 44، ص192.

[6] کنز اللغة، ج 1، ص 11.

[7] کنز اللة، ج 1، ص 19 - ايشان مي‏گويد: انثناء يعني برو درآمدن. اين معنا با تواضع و فروتني را مي‏سازد.

[8] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي: 27 «الا و اني قد دعوتکم الي قال الي آخر».

[9] نهج‏البلاغة، حکمت 165.