بازگشت

حاكميت خشم خداوند در روز عاشوراء


موارد بسياري در كتب ثبت شده به برخي از آن اشاره مي شود:

1- عبداله بن حوزه ي تميمي فرياد برآورد: آيا در ميان شما حسين عليه السلام هست؟ در بار سوم اصحاب حسين عليه السلام گفتند: اين حسين است چه مي خواهي؟ گفت: يا حسين ابشر بالنار اي حسين! تو را به آتش قيامت بشارت مي دهم. امام عليه السلام فرمود:


دروغ گفتي، بلكه بسوي پروردگار غفور و كريم و مطاع و شفيع مي شتابم، او گفت: من پسر حوزه ي هستم. امام حسين عليه السلام دستها را بسوي آسمان بالا برد بگونه اي كه سفيدي زير بغل امام عليه السلام هويدا شد و فرمود: اللهم حزه الي النار. خداوندا او را به آتش بيافكن دعاي امام عليه السلام مستجاب شد ابن حوزه غضب كرد و بر اسب خود تاخت بينشان نهري بود ناگاه از اسب افتاد و پاهايش به ركاب اسب آويزان شد، آن قدر اسب او را كشيد كه يك پايش از قدم ساق و زانو از هم جدا شد و طرف ديگرش بر ركاب باقي ماند، تا اينكه اسب او را به سنگ و درخت مي زد بهلاكت رسيد. [1] .

مسروق بن وائل حضرمي گفت: من جلوي لشكر بودم، و در گمانم اين بود كه حسين عليه السلام را بكشم، و سر بريده او را نزد ابن زياد ببرم تا اينكه جايزه ي وافري از او بستانم. وقتي غضب خداوند را بر ابن حوزة آنگونه ديدم، شناختم براي حسين عليه السلام و اهل بيت، نزد خدا، حرمتي است لذا از مردم كناره گيري كردم و گفتم: با اين جماعت نمي جنگم چون اگر با آنان بجنگم از جهنميان خواهم بود. [2] .


پاورقي

[1] مقتل مقرم، ص 282 - مجمع الزوائد هيثمي، ج 9، ص 192 - الامام الحسين ابن عساکر، ص 377.

[2] مقتل مقرم، ص 283 - کامل ابن اثير، ج 4، ص 27.