بازگشت

خدا مي داند حسين بن علي نماز را دوست مي دارد


آيا اين سخن شريف در حد ادعا است يا اينكه شواهد و قرائني بر صدق ادعاء امام عليه السلام گواه مي باشد؟ يقينا روايات بسياري در حق عبادت آن امام همام داريم كه حاكي از سلوك امام عليه السلام و جواب مثبت خداوند است. يعني در همان لحظه اي كه حسين بن علي عليه السلام فاني در خدا مي شود، نداي اشتياق ملاقات خداوند با حسين مي رسد و مصداق بارز ان كنتم تحبون الله فاتبعوني [1] مي شود.

أنس بن مالك مي گويد با حسين بن علي عليه السلام مسافرت كردم، امام به نزد قبر خديجه آمد، آنگاه گريه كرد و فرمود: انس! برو و نزدم نباش، انس گفت: بر امام ترسيدم، هنگامي كه نمازش طول كشيد، شنيدم اين مناجات را با خدايش داشت:



يا رب يا رب انت مولاه

فارحم عبيدا اليك ملجأه



اي خداي من، تو مولاي حسيني

پس بنده را رحم كن كه به سوي تو پناه آورده



يا ذالمعالي علمت معتمدي

طوبي لمن كنت انت مولاه



اي بلند اي، تكيه گاهم بر توست

خوشا به حال آن كسي كه تو مولايش هستي



طوبي لمن كان خادما ارقا

يشكو الي ذي الجلال بلواه



خوشا بحال آن كسي كه در حالت خدمت شب را بيدار مي ماند

آنگاه به درگاه خداوند از گرفتاريش شكوه مي كند



و ما به علة و لا سقم

اكثر من حبه لمولاه



هيچ علت و مرضي نيست

پيرامون دوستي زياد براي خدايش






اذا اشتكي بثه و غصته

اجابه الله ثم لباه



هنگامي كه غصه ي خود را شكوه نمايند

خداوند او را اجابت كند سپس لبيك بگويد.



اذا ابتلا بالمظلوم مبتهلا

اكرمه الله ثم ادناه



هنگام تاريكي شب تضرع نمايد

خداوند او را مورد تكريم خود قرار مي دهد



آنگاه او را به خود نزديك مي كند سپس ندائي آمد:



لبيك عبدي و أنت في كنفي

و كلما قلت قد علمناه



اجابت مي كنم بنده ام، تو در حمايت مني

هر آنچه را گفتي آن را مي دانم



صوتك تشتاقه ملائكتي

و حسبك الصوت قد سمعناه



آواي تو را ملائكه ي من مشتاقند

آواي تو كافيست، آن را شنيدم



دعاك عندي يجول في حجب

و حسبك الستر قد سفرناه



دعاي تو نزدم پرده ها را مي گشايد

كافيست تو را، كه آن پرده را برداشتم



لو هبت الريح من جوانبه

خر صريعا لما تغشاه



اگر بادي در اطراف حسين عليه السلام بوزد

روي خاك مدهوش مي افتد



يعني از سبكي در عبادت خضوع مي كند و در خداوند فاني مي شود كه با باد


خفيفي بر زمين مي افتد.



سلني بلا رغبة و لا رهب

و لا حساب اني انا الله



از من طلب كن، بدون اينكه دستهايت را بسوي آسمان بلند كني و چهره ات را بسوي آسمان گيري، و نه با خوف و محاسبه، بدرستي كه من خداي يگانه ام. [2] .

بنده، زماني از كرنش خود لذت مي برد كه معبودش جواب او را بدهد، وقتي مناجات حسين عليه السلام به اوج خود رسيده، صداي غيبي، گويا صداي جبرائيل است، بر فراز شهر مدينه، طنين انداز شد كه حسين جان! خداوند خريدار مناجات تو مي باشد، و اين عرض ادب تو را پذيرفته است.

يكي ديگر از شواهدي كه مي تواند گواه بر گفتار حسين بن علي عليه السلام راجع به نماز باشد، اعجازي است كه از سر بريده، كرارا شنيده شد، و كسي باورش نمي شد كه سر بريده روي نيزه، و درون طشت طلا قرآن بخواند، و آواي ملكوتي كلام خداوندي را بر دلهاي تاريك مردم كوفه و شام بنوازد، طبق نقل اكثر تاريخ نويسان و روات، سر بريده قرآن مي خواند، با اينكه رگهاي حياتي از هم بريده، ولي او دوست خداست، و خدا نيز او را خدا دوست آفريده است.

منهال بن عمرو مي گويد: سوگند به خدا! سر حسين بن علي عليه السلام را هنگاميكه روي نيزه در شهر دمشق حمل مي شد، ديدم مردي نزد آن سر بريده هست و آن سر سوره كهف مي خواند وقتي به اين آيه رسيد: ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا [3] خداوند اين سر را با زبان گويا به سخن درآورد، آنگاه گفت: عجب از اصحاب كهف دارم كه مرا كشتند و سرم را حمل مي كنند. [4] .

شاهد سوم: از فرزند بزرگوارش علي بن الحسين عليه السلام پرسيدند: ما اقل ولد ابيك؟ چرا پدر گراميت فرزندان اندكي دارد؟ فقال: العجب كيف ولدت له، كان يصلي في اليوم و الليلة ألف ركعة.

حضرت سجاد فرمود: در شگفتم، چگونه من فرزند اويم! با اينكه پدرم در شبانه


روز هزار ركعت نماز مي خواند. [5] .

البته بر كسي از دوستداران خاندان رسالت صلي الله عليه و آله پوشيده نيست، علاقه مندي فرزندان فاطمه عليه السلام به عبادت و نيايش از زمان طفوليت تا لحظه پايان عمر، چه بسا لازم مي دانم، قلم را فراتر بگيرم، اينان در صف ذكرگويان ممتازند، نه از زماني كه به عرصه ي دنيا چشم گشودند، بلكه از آن زماني كه در رحم مادرند، با خدا ذكر و تسبيح دارند، محبت حسين عليه السلام بخدايش از رحم مادر آغاز مي شود، در آن زمان به تسبيح بر مي خواست، كه هيچ كس نمي تواند در افراد عادي تصورش را بكند، كسي كه از زماني كه در رحم مادر است انس با اذكار و تمحيدات الهي دارد چگونه ممكن است يك روز قبل از شهادت، و از دشمن مهلت نگيرد و با انيس و مونس خود، محفل انس تشكيل ندهد؟


پاورقي

[1] آل‏عمران /31.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 193، ح 5.

[3] کهف /9.

[4] الارشاد الشيخ المفيد، ج 2، ص 117 - بحارالانوار، ج 45، ص 188.

[5] العقد الفريد، ج 4، ص 384 - بحارالانوار، ج 44، ص 196.