بازگشت

امدادهاي غيبي پيرامون خط و مشي جنگ


صف آرائي دو لشكر، در مقابل هم، انجام مي پذيرد. رفته رفته درگيري ميان متخاصمين نزديك مي گردد، ساعات مي گذرد ولي خبري از صلح نيست بلكه


لكشر اندك، در برابر نيروي عظيم شاخ و شانه مي كشد، و از تسليم سخن نمي گويد. آنچه كه در اين ميان مرا مردد كرد، اذانهائي است كه وقت نماز گفته مي شود. هم از لشكر عمرو بن سعد و هم از جيش حسين بن علي عليه السلام نواي دلنشين اذان بگوش مي رسيد، هر دو دسته شهادت، به وحدانيت و رسالت رسول اكرم صلي الله عليه و آله مي دادند، خدايا چه كنم، چون نمي دانم كداميك بر حق اند، و كداميك باطل اند. چگونه بفهمم در حاليكه وقت نماز، هر دو صف نماز را به جماعت مي خوانند، و هر دو پرچم لا اله الا الله دارند، و هر دو به لشگريان خود خطاب «خيل الله» (سواره گان خدا) مي دهند. هر لحظه اي مي گذشت بيشتر به ترديد مي افتادم. ناگاه چند امر اتفاق افتاده فهميدم. لشكر اندك يعني ياري دهندگان حسين عليه السلام اهل بهشت اند و اينان اهل دوزخند. خدايا ترا شكر مي گويم كه چنين لحظه اي برايم اتفاق افتاد و از اين امداد تو خط مشي جنگ را فهميدم، بخود اجازه ي ماندن در صف دشمن را نمي دهم اكنون از ميان آنان بيرون مي روم.

ببينم چه چيزي بوده است كه او راز سخن را گرفته است؟ مواردي كه حتي براي شما عاشقان امام حسين عليه السلام شنيدن آن ضروري است.

1- و لا يحسبن الذين كفروا انما نملي لهم خير لانفسهم انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين، ما كان الله لينذر المؤمنين علي ما انتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب. [1] .

مپنداريد آناني كه كافر شده اند مهلتي كه به آنان مي دهيم به نفع آنها است. بلكه به آنان مهلت مي دهيم تا بر گناهان خود بيافزايند و براي آنان عذابي ذلت بار است. خداوند مؤمنان را با اين حالت كه دارند واگذار نخواهد كرد، تا اينكه انسانهاي ناپاك را از پاك جدا سازد.

امام حسين عليه السلام شب عاشورا اين آيه را در خيمه ي خود قرائت مي كند، دشمن هر ساعتي به عنوان اطلاع از حالت نيروها و كيفيت تصميم گيري آنان، به پشت خيمه امام مي آمد، خواندن اين آيه در حقيقت فهماندن خط و مشي جنگ است كه فرق ميان اين دو گروه چيست؟

اول آيه، پيروزيهاي ظاهري مشركين را تذكر مي دهد. بطوري كه مشركين گمان


مي كنند كه جنگ به نفع آنان بود. ولي خداوند از دو جهت جنگ را بر ضرر آنان مي داند. در حاليكه اطلاعي ندارد:

يكي از جهت «زياد كردن گناه» ليزدادوا اثما.

ديگر از لحاظ آينده ي جنگ، كه سود بنفع مؤمنان واقعي است و ما اين مهلت دادنها را بخاطر درك عده اي كه از نظر قوه ي تجزيه و تحليل، در سطح پائيني بسر مي برند و دير متوجه جريان مي شوند، قرار داديم.

طبري نقل مي كند: مردي كه گروه اطلاعات عمليات دشمن بود، آيه اي را كه امام عليه السلام قرائت كرد، شنيد و گفت: سوگند به خدا پاكان ما هستيم، خداوند ما را از شما ناپاكان جدا ساخت. آن شخص «ابوحرب سبيعي» بود و آدمي مضحك و بطال بوده ضمن اينكه با شجاعت و بااراده بوده است.

بريد بن خضير به او گفت: اي فاسق! آيا تو را خداوند از پاكان قرار داده است؟ [2] .

آن مرد گفت: تو كيستي؟

گفت: من بريرم.

به آن مرد گفت: مي تواني توبه كني از گناه بزرگت، سوگند به خدا ما پاكان هستيم و شما ناپاكان.

ابوحرب با مسخره گفت: من نيز از گواهان خواهم بود. آنگاه به خيام خود بازگشت. [3] .

2- مردي از بني تميم بنام «عبدالله بن حوزه» جلوي امام حسين عليه السلام ايستاد و دوبار امام را به اسم «يا حسين» صدا زد.

امام فرمود: چه مي خواهي؟

ابن حوزه گفت: تو را به آتش دوزخ بشارت مي دهم.

امام فرمود: بس كن، همانا من براي خداوند بخشنده اقدام به جنگ كرده ام و از اوامر او اطاعت كردم سپس امام فرمود: او كيست؟

يكي ازلشكريان عمرو بن سعد گفت:او ابن حوزه است. امام عليه السلام نفرين كرد:


خدايا او را بسوي آتش بكشان. اسب او غضب كرد، و رم كرد او از بالاي اسب افتاد و پايش به ركاب چسبيد و سرش روي زمين، و اسب او را روي زمين مي كشاند تا اينكه در اثر اصابت سرش به سنگها و درخت ها هلاك شد. [4] .

اين قضيه به نوعي ديگر با اضافاتي هم نقل شده كه در صفحه بعد همان كتاب نوشته شده است، و نيز در مقاتل ما آمده، اين ماجرا موجب شده است عده اي از بي خبران ترسيم كنندگان جنگ را بشناسد. و خود را از مخالفت با امام عليه السلام كنار بكشند.

عبدالله بن وائل حضرمي از برادرش نقل مي كند كه مسروق بن وائل وقتي اين صحنه را ديد، از صف لشكر عمر بيرون رفت. به او گفتم، چرا از صحنه ي نبرد مي گريزي! بمن گفت: من أهل بيت را شناختم و حاضر نيستم با اهل بيت رسول خدا بجنگم. [5] .

كمكهاي الهي در معرفي شخصيت با عظمت حسين بن علي عليه السلام دريچه جهل را از بين برده، و همگان را از حالات و كرامت امام مطلع ساخت. با آگاهي كامل از حمايت خداوند به جنگ پرداختند و اين خود يكي از امدادهاي غيبي است. زيرا آينده گان قضاوت خواهند كرد. اگر كسي چيزي بر عليه حسين و افكار او بنويسد خودش را با امدادهاي الهي محكوم ساخته است. زيرا دنيا به او مي خندد و به او مي گويند چگونه حسين بر دوش حقانيت راكب نبوده، كه نفرين امام، دشمن را از پاي مي اندازد، بنابراين اگر او روزي برهمگان نفرين مي كرد و از خداوند مي خواست جنگ را به نفع او تمام كند، واقعه اي بوده غير قابل انكار، و غرض، از بيان گفته اين است كه در تمام جنگهاي الهي چنين صحنه هاي را مشاهده مي كنيد.

در جنگ ايران و عراق تمام كشورها، حامي عراق بوده اند و ايران در اختناق شديد تسليحاتي و مطبوعاتي قرار داشت، از هر طرف دسيسه هائي مي شد. چه از داخل و چه از خارج، ولي سرانجام جنگ به نفع ايران خاتمه پيدا مي كند و عراق به عنوان تجاوزگر شناخته مي شود و كشورهاي حامي، از حمايت خودشان، از ايران عذرخواهي مي كنند. و تله اي گذاشته اند كه خودشان در آن تله بدام افتادند.


فرزندان امام راحلمان، با بسيجيان مخلص باتمام قوي مي جنگيدند و هميشه سخنانش اين بود كه خدا با ماست. و از امدادهاي غيبي جبهه سخن مي گفتند و امروزه كتابهائي از خاطرات كمك هاي الهي نوشته شده است ولي قسمتي از خاطرات؛ گفته يا نوشته نشده زير اين خاطرات همراه با عزيزاني بود، كه بدون اطلاع به ديگران شهادت را پذيرفته اند و شهادت موجب شده كه اين خاطرات با آنان دفن گردد.

آري! رهبران الهي با توكل به خداوند سبحان، و با مدد از ذات اقدس ربوبي، روحيه ي لشكر را با وعده هاي الهي بالا مي برند، و در اثر عشق به خدا و اميد به كمكهاي خالق متعال، به دشمن يورش مي برند و از هيچ چيزي خوفي ندارد. گرچه در بعضي از مواقع شكست مي خورند ولي اين مغلوبيت نيست، بلكه غلبه ظاهري دشمن است. پيروزي واقعي خاص پيروان خط خداست. و اين مطلبي است كه از حماسه ي جاويدان حسيني مي آموزيم.

چرا درس نگيريم: با گفتن «حزه الي النار» [6] خدا اين «ابن حوزه» را به آتش بكشان. اسب داراي شعور است در تحت فرمان خداست. باذن خداوند مأموريت امام را پياده مي كند. و او را به زمين مي افكند، و با زدن سر او به سنگها و درختان او را نابود مي كند.

جهاني كه در تسخير پيام آورنده گان خداست آيا ترديدهائي در حمايت و جانبازي در راهشان هست؟ گمان نكنم مرد الهي از اين ترديدها داشته باشد. او كسي است كه دنيا را فاني مي نگرد. اما كسي كه هستي را از ديدگاه مادي تحليل مي كند. بررسي او شيطاني است. هيچ انديشه اي بر او حاكم نيست. ماداميكه هوي و هوس او را محاصره كرده، فكر نادرست، از او بسيار است. نمي تواند راه درست را دريابد. جريان طبس، و پيروزي هاي خدائي رزمندگان اسلام در عملياتهاي مختلف، حاكي از مدد الهي است به رهبران انتخابي خدا، كسي كه خدا او را انتخاب كند نه؛ هياهوي تبليغات، خدا هميشه با اوست. همچون امام امت (ره) و


رهبر فقيد و جانشين عزيز او در كشور فاطمه ي زهرا (س) يعني ايران اسلامي.


پاورقي

[1] آل‏عمران /179-178.

[2] تاريخ طبري، ج 4، ص 320، مؤسسة الأعلمي، بيروت.

[3] تاريخ طبري، ج 4، ص 321.

[4] تاريخ طبري ج 4، ص 327.

[5] تاريخ طبري، ج 4، ص 328.

[6] مجمع البحرين مي‏گويد: «حزه» أي قطعه، يعني جدا کرد او را، بنابراين مراد امام (ع) از فرمان «حزه الي النار» اين است که با افتادن در آتش جدا جدا بشود.