بازگشت

عبدالله بن زبير جلوه ي نفاق در جمال تقدس


او چهره ي زاهدانه داشت، و از اظهار به روزه و نماز در جهت فريب دادن ديگران دريغ نداشت، تا آنجا كه در قالب نشان دادن به پاكدامني، بعضي از مورخين و محققين را واداشت كه درباره ي او قضاوتهاي مزحكانه اي بكنند.

غزالي مي نويسند: عبدالله بن زبير با تقوي ترين، و بنيادي ترين فرد در اسلام بود چه رسد به اينكه به كارهاي زشت، و زير شخصيت دست بزند. [1] .


ما اكتفاء مي كنيم به سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام پيرامون نفاق دروني در لباس ايمان و تقوي كه مي فرمايد:

ينصب حبالة الدين لاصطفاء الدنيا.

خود را در دام دين مي انداخت تا از رسيدن به دنيا محروم نماند. [2] .

امام حسين عليه السلام در حق او فرمودند:

ان هذا ليس شي ء من الدنيا احب اليه من الخروج من الحجاز، و قد علم ان الناس لا يعدلونه بي، فود اني خرجت حتي يخلوله.

نزد عبدالله بن زبير، چيزي دوست داشتني تر از اين نيست كه من از حجاز بيرون روم. چون او مي داند كه مردم مرا با او يكسان نمي دانند لذا مي خواهد از اين شهر بيرون روم تا او آسوده خاطر باشد. [3] .

در برخورد با امام سؤال كرد: شما چه تصميمي داريد؟

امام عليه السلام فرمود: من باخود فكر كرده ام به كوفه بروم، و شيعيان من و اشراف مردم، در اين باره نامه براي من نوشته اند و از خدا خير خود را خواسته ام.

عبدالله گفت: اگر من نيز همانند شما شيعياني در آنجا داشته ام به جاي ديگر نمي رفتم. با توجه به اينكه شخصيت هاي ديني مدينه جهت دلسوزي امام را از رفتن به كوفه منع مي كردند، ولي ايشان به خاطر رسيدن به طمعهائي كه اراده كرده بود، مي خواهد امام عليه السلام را از شهر بيرون كند، وقتي مانع برطرف شد، به نتيجه حرفهاي خويش برسد.

اتفاقا ابن عباس به وي گفت: اي پسر زبير!چشمت روشن باد كه حسين به سوي عراق مي رود و حجاز را براي تو آزاد مي گذارد (تا ميدان تاخت و تاز تو باشد).


پاورقي

[1] معالم الحق، ص 131.

[2] شرح ابن‏ابي‏الحديد، ج 7، ص 24، از طبع 20 جلدي.

[3] تاريخ کامل ابن‏اثير، ج 4، ص 38.