بازگشت

علي افتخار اسلام در جنگ خيبر


1- در جنگ خيبر، طبق تاريخ اهل سنت و اماميه «علي» به عنوان پرچم در اسلام وجنگجوي حقيقي اسلام، و مدافع واقعي قرآن و رسالت مطرح مي شود. ولي «ابابكر و عمر» به عنوان فراري از جنگ خوانده مي شوند. اين مركز، امتحان خوبي بوده براي امتحان آن دو نفر، كه از تقدس و حمايت از دين بسيار سخن مي گفتند.

رسول گرامي صلي الله عليه و آله پرچم جنگ را به دست «ابابكر» سپرد و در حالي كه آن علم سفيد رنگ بوده او را راهي به جبهه نمود او وقتي با مشكلات و دشواريهاي عميق جنگ خيبر مواجه شد فرار كرد و از جنگ گريخت.

آنگاه پرچم را به دست «عمر»داد و او را روانه جبهه كرد، او نيز نتوانست با


يهوديان بجنگند و از صحنه ي جنگ عقب نشيني كرد.

سپس رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند:

لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله يفتح الله علي يديه، ليس بفرار فردا پرچم را به دست مردي مي سپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد، خداوند پيروزي را به افتخار او محسوب مي كند، و او هيچگاه از جنگ فرار نمي كند.

آنگاه «علي» را خواست. گفتند او مريض است و به درد چشم مبتلاء است. حضرت، آب دهان مبارك خود را در چشم علي عليه السلام ريخت. سپس فرمود:

خذ هذه الراية، فامض حتي يفتح الله عليك.

برخيز اين پرچم را برگير و بر لشكر خيبري، حمله كن كه خداوند پيروزي را به دست تو قرار داده است.

سلمه گفت: او در حالي پرچم را گرفت كه نفسهاي عميق مي كشيد، و بصورت هروله حركت مي كرد (يعني دويدني كه با سرعت نباشد) پرچم را در ميان جنگها كنار ديوار خيبر نصب كرد. يهودي كه نگهبان خيبر بود او را از بالاي قلعه ديد گفت: چه كسي هستي؟ فرمود: من علي بن ابيطالب هستم. يهودي گفت: علوتم، و ما انزل علي موسي. شما يهوديان شكست خورديد، سوگند به آنچه كه بر موسي نازل گرديده. چيزي نگذشت تا اينكه خداوند او را پيروز نمود. [1] .

بنا به نقل بعضي از محققين، هنگامي كه پيامبر پرچم را به دست علي عليه السلام داد. فرمود: علي جان! يهوديان در كتاب خود، خوانده اند، كسي كه كاخ قدرت آنان را نابود مي گرداند. نامش «ايليا» است. آنگاه كه آنان را ملاقات كردي، بگو نام من علي است بطور حتم شكست خواهند خورد. [2] .

از اين رو اين يهودي وقتي نام علي عليه السلام را شنيد، برگشت، گفت: يهوديان مغلوبند و اسلام فاتح خواهد بود به خاطر آنچه كه بر موسي نازل گرديده است. شايد اشاره به همان سخني است كه از بعضي نقل كرده ام.



پاورقي

[1] سيره‏ي ابن‏هشام، ج 3، ص 35، طبع بيروت.

[2] علي من المهد الي اللحد، ص 100.