بازگشت

اتكاء به خداوند


فرزدق مي گويد: در سال شصت هجري، با مادرم جهت انجام دادن مراسم حج عازم مكه شده بودم هنگاميكه داخل محدوده ي حرم شدم و هنوز افسار شتر مادرم در دستم بود و مي كشيدم، به قافله ي حسين بن علي عليه السلام برخورد كردم و بحضورش شتافتم. عرض كردم يابن رسول الله! پدر و مادرم فداي تو باد ما اعجلك عن الحج؟ چرا بخاطر خارج شدن از حج عجله مي كني؟ در حاليكه وقت موسم حج باقي است.

امام فرمود: لو لم اعجل لأخذت اگر سرعت در بجا آوردن مراسم حج نكنم دستگيرم مي كنند.


فرزدق مي گويد: آنگاه امام از من پرسيد: نظر مردم عراق نسبت به اوضاع فعلي چگونه است؟

گفتم: دلهاي مردم با شما و شمشيرهايشان برعليه شماست و مقدرات دست خدا است كه هر طور بخواهد انجام مي دهد.

اين جاست كه امام با توجه به آگاهي اوضاع مردم، توكل به خدا را ابزار قرار مي دهد و با اتكاء به پروردگار متعال حركت خدا را به سمت كربلا آغاز مي كند.

امام فرمود:

صدقت لله الامر و كل يوم هو في شأن ان نزل القضاء بما نحب و نرضي فنحمد الله علي نعمائه و هو المستعان علي اداء الشكر و ان حال القضاء دون الرجاء فلم يتعد من كان الحق نيته و التقوي سريرته. [1] .

فرزدق! درست گفتي، تمام امور دست خداست، هر روز تصميمي دارد. اگر حكم خداوند به آنچه دوست دارم و راضي ام بر من فرود آيد خدا را سپاس مي گويم بر نعمتهاي او و هم اوست مددكار بر سپاس و شكرگذاري او و اگر حكم الهي بر طبق مرادم نباشد آنچه را كه من دوست دارم مي خواهم پايان نپذيرد براي كسي كه حق او نيست و ضمير او تقوي باشد ستمي نيست.

امام حسين عليه السلام بر منوال قضاء الهي حركت مي كند اگر حسين عليه السلام در اين قيام پيروزي بدست آورد، خداوند را بر اين فتح و ظفر ستايش مي كند و نسبت به استعانت الهي شكرگزاري مي كند. و اگر در اين انقلاب شكست بخور باز از اين شكست نگران نيست؛ زيرا كسي بايد نگران باشد كه نيت او بدست آوردن جاه و مقام و رياست باشد ولي حسين بن علي با نيتي پاك و ضميري آراسته به تقوي است. چنين مرداني در برابر شكست ابرو خم نمي كنند. بلكه مشتاق هدف الهي اند و آن هدف شهادت در راه خداست.

بنظرم كلمه (لم يتعد) دشمن شكن است. زيرا (لم يتعد) به معناي تجاوز و ستم و فاعل او خداست. يعني اگر باميدم كه از بين بردن طاغوت، و احياء دين مي باشد نرسم از خداوند شكايتي ندارم؛ چون نيت من خالص بوده، فقط براي خداوند


حركت كردم و با تقوي اين راه را طرح ريزي نموده ام و هيچگونه خواهشهاي نفساني انگيزه قيام مرا تامين نكرده بود.


پاورقي

[1] طبري، ج 7، ص 278 مقتل خوارزمي، ج 1، ص 223.