بازگشت

بدعت در دين


دومين پايه هاي حركت حسيني عليه السلام بدعت گذاريهاي بسياري كه در دولت يزيد نسبت به قوانين اسلام نهاده شده؛ چون مفهوم بدعت اين است كه قانوني كه از طرف شرع مقدس نيامده است، به عنوان دين در ميان مسلمين به اجراء گذارند، پدر و پسر (لعنهماالله) آنچه خواستهاي شيطاني و تمايلات جنسي آنان را اشباع مي كرد وارد در دين كردند كه قسمتي از آنها را سابقا اشاره كرديم.

امام عليه السلام در برابر بدعت گذاريها احساس تكليف مي كند و لذا حماسه اي مي آفريند در قسمتي از نامه اي مي فرمايد:

والبدعة قد احييت

بدعت در اسلام حيات نويني گرفت.

اين اصل در انقلاب اسلامي يك قانون كلي محسوب مي شود، هر كجا مسلمين بر عليه حكوم وقت قيام مي كنند، قيام آنان معلول بدعت گزاريهاي دولت وقت است از اين رو حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:

انما بدع وقوع الفتن اهواء تتبع، و احكام تبتدع.

انقلاب بر پايه ي پيروي از هواهاي شيطاني و احكامي كه برخلاف شرع صادر گردد پديد مي آيد. [1] .

امروزه گواه قوي بر كلام علي عليه السلام حكومت اسلامي و انقلاب اسلامي ايران كه يك پديده ي الهي بوده است و از بدعتهاي دولت ستم شاهي بروز كرده است، مي باشد. كه مالامال از شهوت پرستي، و جعل احكام خلاف شرع بوده است، قهرا


مردم مسلمان از اين خلاف شرعها به ستوه درآمدند. ناگاه دست غيبت الهي در لباس مردي شجاع و متقي، و مرجعي بزرگ حضرت آيةالله العظمي امام خميني (ره) آشكار شد و بر عليه دولت پليد و مستكبر زمان خود قيام كرد و اين انقلاب ثمره آن حماسه ي خدائي است.

مطلبي كه دقت همگان را بخود توجه مي دهد، اقدام امام حسين عليه السلام برعليه يزيد كه در برابر مخالفتهاي ديني صورت مي پذيرفت؛ زيرا فردي كه خلاف شرع را بنگرد و قادر بر سخن گفتن باشد، اما حرفي نزند گناه محسوب بوده و لذا در انجيل نوشته شده است:

و من قدر علي أن يغير الظالم ثم لم يغيره فهو لفاعله. [2] .

هر كسي كه قادر است بر اينكه ظلم و ستم را از بين ببرد ولي اقدام نكند او نيز ظالم و ستمگر است.

نظير اين كلام مقدس، خطبه ي امام حسين عليه السلام قبل از واقعه ي كربلاست.

امام عليه السلام پس از حمد و ثناء بر خدا فرمود:

أيها الناس ان رسول الله صلي الله عليه و آله قال «من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله (ص) يعمل في عباد الله بالأثم والعدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علي الله أن يدخله مدخله»

اي مردم! رسول خدا فرمود: هر كسي كه حاكم ظالمي را نظاره كند در حاليكه او حرام خدا را حلال كرده و پيمان خدا را نقض نموده، و با سنت رسول خدا مخالفت كرده و با بندگان خدا به گناه و ظلم و تجاوز رفتار مي كند، ولي در مقابل اين ظلم قيام نكند و هيچگونه مخالفت عملي و گفتاري بر عليه ستمگر نداشته باشد و به بيدادگري تن دهد او نيز همچون حاكم جور نزد خدا ظالم شناخته مي شود.

آنگاه فرمود:

ألا و ان هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا اطاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفي ء، أحلو احرام الله و حرموا حلاله و أنا احق من غير، آگاه باشيد: بني اميه خط شيطان را فرمانبرداري مي كنند و از اطاعت رحمن گريزانند، فحشا و


فساد را علني مي كنند و حدود خدا را اجراء نمي كنند. فيي ء و درآمدهاي بيت المال مسلمين را بخود اختصاص مي دهند و باهلش نمي رسانند. حرام خدا را حلال و حرام خدا را حلال كرده اند و من بهترين و شايسته ترين كسي ام كه بايد اين حكومت شوم را نابود سازم و برعليه آنان قيام كنم. [3] .

زيربناي قيام امام حسين عليه السلام بسيار روشن است با توجه به سخناني كه آن حضرت فرموده است و اين دو اصل در حقيقت اختصاص به عصر و زمان معيني ندارد و در هر زماني اساس مخالفتهاي رهبران ديني بر اين دو پايه خواهد بود ما در اينجا سخن را به يك جمله كوتاه مي كنيم، و آن اينكه: حركت حسيني عليه السلام شمعي بوده است كه بامر الهي بر افروخته شده، و شهادت او همچون پروانه ي دور شمع است كه سوختني و از بين رفتني نيست.



پاورقي

[1] نهج‏البلاغة، خطبه‏ي 50.

[2] تحف العقول، ص 505.

[3] حاشيه‏ي تحف العقول، ص 505، به نقل از تاريخ طبري.