بازگشت

نكته ي لازم به تذكر


نكته ي حائز اهميت كه قبل از دنبال نمودن هدف از طرح اين بحث مطرح مي شود، اين است كه مفهوم صبر در برابر غصب حقوق كجاست؟ امام عليه السلام معيار صبر خود را در مقابل افرادي كه بر مسند خلافت غاصبانه نشسته بودند همچون معاوية


بيان مي كند:

فرضينا و كرهنا الفرقة و احينا العافية.

ما ديديم كه اگر در ابتداء گسترش اسلام، پيرامون خلافت بحث كنيم افتراق و اختلاف ميان مسلمين ايجاد مي شود در حاليكه وحدت در چنين زمان حساس ضروري است و از طرفي سلامت دين نزد ما بهتر از هر چيزي است. بنابراين دو عامل سبب شده است كه امام حسين عليه السلام با غاصبان حقوق اهل بيت عليه السلام به ستيز برنخواست:

1- افتراق و تشتت

2- ضربه خوردن دين

اين دو عامل در كلام پدر بزرگوارش نيز يافت مي شود كه چرا در برابر ظلم و ستم اولي و دومي صبر كردم.

مي فرمايد: وايم الله لولا مخافة الفرقة بين المسلمين و ان يعود الكفر و يبور الدين لكنا علي غير ما كنا لهم عليهم. [1] .

به خدا سوگند اگر ترس وقوع تفرقه ميان مسلمين و بازگشت كفر و تباهي دين نبود رفتار ما با آنان طور ديگر بود.

و در خطبه 65 فرمود: سلامة الدين احب الينا من غيره. براي من سلامت اسلام و اينكه اساس اسلام باقي بماند از هر چيز ديگر محبوبتر و با ارجح تر است.

با طرح اين نكته، مي توان پاسخي به انتقادهاي بعضي از كوته نظران داد كه احيانا امام عليه السلام را به اين سؤال وامي داشتند كه چرا در برابر معاويه قيام نكردي و يا در برابر ديگر غاصبان خلافت سكوت تلخي را در پيش گرفتي!

امام عليه السلام علت صبر خود را بيان مي كند و زمان آنان را با زمان يزيد بسيار متفاوت مي بيند.

در زمان مدعيان خلافت، انگيزه جاه طلبي حاكم بود، ولي سنت پيامبر اجرا مي شد. گرچه اشتباهي در نحوه ي اجرا پيش مي آمد ولي موجب نابودي اسلام نمي شد و جلوي حركت انقلاب اسلامي پيامبر صلي الله عليه و آله را نمي گرفت. ولي در عصر طاغوت


زمان يعني يزيد، موضوع فرق مي كند و لذا وظيفه سكوت تلخ براي امام عليه السلام مسجل نمي شود و در فكر حركت انقلابي مي افتد و در ادامه نامه او خوانده مي شود. با توجه به روشن شدن اين نكته دو پايه ي اساسي در انقلاب حسين عليه السلام يافت مي شود كه بايد به آن بيشتر دقت بشود.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 119.