بازگشت

پيشتازان الهي ترسي ندارند


در مكتب الهي، چون سخن از جزاء و پاداش و كيفر در قيامت است، و افراد بدو گونه تقسيم شده اند: دسته اي كه در دنياي ابدي سرآمد انسانهايند، و گروه ديگر ذليل و خارند و هميشه در عذاب خدايند. از اين نظر تعقيب نمودن اهداف ملكوتي ترس و وحشتي ندارد؛ زيرا هدف، رسيدن به الله است. عالترين وصال عبد به معبود شهادت است؛ زيرا حماسه ي او - شب او - منطق او - بدن او، قابل مقايسه با ديگران نيست.

اين درس از مكتب حسين بن علي عليه السلام بخوبي دانسته مي شود و ما نيز از دو قسمت كلام حضرت براي شما استشهاد مي كنيم:

اول: هنگاميكه از شهر مدينه حركت مي كرد و جدائي از وطن را احساس مي نمود اين آيه ي شريفه را كه پيرامون حركت موسي عليه السلام از مصر جهت مبارزه با فرعون و فرعونيان نازل گرديده، مي خواند:

فخرج منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين. [1] .

موسي با ترس، از شهر مصر خارج گشت. با حالت نگراني گفت: پروردگارا! از اين مردم


ستمگر نجاتم ده.

ولي بخدا سوگند! از مسير عمومي مي روم، آن راهي كه همه از آن عبور مي كنند و به شهر مكه مي روند، هيچ ترسي از ترور شدن ندارم تا اينكه خداوند خواسته خود را تحقق بخشد. [2] .

دوم: مسلم بن عقيل طبق فرمان حسين عليه السلام از مكه به قصد كوفه حركت مي كند، در مسير راه بخاطر زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و تجديد عهد با اقوام و عشيره اش بهمراه دو راهنما از قبيله قيس وارد مدينه مي شود پس از آن از مدينه خارج گشت، مقداري از راه را پيموده، ولي در اثر بيراهه رفتن، راه را گم مي كند و سرگردان در حالي كه تشنگي شديدي دچار شدند، در جستجوي مسير اصلي مي شود. أما در اثر گرماي سوزان و نداشتن آب، همراهان او جان مي دهند ولي مخود را به محله «مضيق» رساند. نامه اي بوسيله يكي از افراد آن قبيله به حضور امام نوشت از آن حضرت درخواست نمود كه از اين پيش آمد ناگوار فال بد بزند و از رفتن به كوفه صرف نظر كند.

امام در جواب نامه نوشت:

أما بعد: فقد خشيت أن لا يكون حملك علي الكتاب الي في الأستعفاء من الوجه الذي وجهتك له الا الجبن فامض بوجهك الذي وجهتك فيه والسلام.

مي ترسم انگيزه نوشتن نامه جهت استعفاء از رفتن به كوفه ترس باشد. (نماينده حسين از ترسيدن بايد مبراء باشد) آن مأموريت محوله را انجام بده، بدون اينكه تعللي در كار خودت بورزي.

آنچه كه امام در اين نامه مي نويسد ترس زدائي است، خوف در وجود رهبريت جرئت دشمن را زياد مي كند. ولي امام با اين نامه جرئت را از طاغيان زودوده، و افكار آنان را در جاي ديگر نشانده است، از اينكه تصميمات ديگري را اتخاذ كنند. زيرا با كلمات امام، جان تازه اي، و روح بلندي كه آميخته از اعماق جان ماست، دميده شد.

اين بار حيات گري گرفته كه در مقابل هيچ أسلحه اي مغلوب نمي شود.


پس از آنكه اصل اين درس معلوم شد سه نكته را كه مناسب با اين بحث است ضروري و لازم مي دانم كه طرح بشود.

1- آيا تقيه علامت ترس است؟

2- ابزار نترسيدن چيست؟

3- فوائد و ثمرات ترس زدائي چيست؟


پاورقي

[1] قصص/21.

[2] طبري، ج، 7 ص 227 - ارشاد مفيد، ص 202.