بازگشت

آيا تنها راه مبارزه ي حسين بن علي منحصر در شهادت بود


مبارزاتي كه در دنيا بوقوع مي پيوندند دوگونه است يكي مبارزه ي مستقيم، ديگر


مبارزه ي غير مستقيم. مبارزات مخفي گاهي موجب دستگيري افراد مبارزين مي شود ولي گاهي در اثر كياست در نوع مخالفت با دشمن، از زنداني شدن يا كشته شدن محفوظ مي مانند، ولي در مبارزه ي رو در رو يا تسليم است و يا شهادت،

از آنجائي كه حسين بن علي عليه السلام مبارزه ي علني داشت، چاره اي غير از شهادت نداشت زيرا هدف اصلي او رهائي از ذلت، و بيعت با فاسق روزگار است لازمه ي اين حريت برخورد با دشمن است گرچه بسر حد جان او باشد روي اين جهت كرارا مي فرمود اين جنگ با كشتن من تمام مي شود.

علاوه بر اينكه ثمره ي اين دو مبارزه بايد تحليل شود كه آن فائده ي بزرگي كه با مبارزه ي مستقيم نصيب امام عليه السلام شد آيا در مبارزه ي مخفي وجود داشت؟ چون عملكرد مخفيانه، مدت طولاني را بدنبال دارد، زمان بيشتري مي خواهد تا مردم خواسته هاي مشروع يك فرد آزادي خواه را متوجه بشوند، تا كم كم دشمن را بستوه درآورند. ولي اگر با دشمن صراحتا برخورد شود و دستور جهاد بر عليه ظلم و فساد صادر شود در عرض مدت كوتاهي، أوضاع سياسي تغيير پيدا مي كند، شايد در اين جنگ، بظاهر خصم پيروز شود ولي اعمال ننگين و ضد بشري در دلهاي مردم همچون چرك رسوخ مي كند و هميشه نفرت نسبت باو پيدا مي كند و حاضر به حمايت از برنامه هاي اقتصادي - فرهنگي - سياسي او نيستند، لاجرم رو در روي خود را دريائي از مردمي مي بيند كه قلبهاي آنان باو پشت كرده، هر لحظه به انتظار انفجار مي نشيند، چنانكه قيام مختار عليه يزيد كه منجر به نابودي حكومت استبدادي او شد و هيچ عاملي از عوامل او در روي زمين باقي نماند، مگر اينكه به سزاي اعمالشان رسيدند.

ارزش مبارزات حق طلبانه و اسلام خواهانه را از زبان پيامبر گرامي بشنويد، پيغمبر اكرم فرمود:

الخير كله في السيف وتحت ظل السيف. [1] .

خير و بركت در شمشير و زير سايه ي مبارزات مستقيم است.

شمشير در اين روايت، كنايه ي از آلت جهاد است وگرنه خصوصيتي ندارد كه حتما


مبارزه بايد با شمشير باشد. اسلحه ي بيان - يا سلاحهاي جنگي امروزه در برابر فساد، عزت آفرين است و لذا در سخن ديگر فرمود:

ان الله اعز امتي بسنابك خيلها و مراكز رماحها. [2] .

خداوند امت مسلمان بايد مساوي با امت قهرمان و قوي باشد.

اسلام اين قدرت است و رهبران اسلامي افراد شجاع جامعه اند از مجاهدت و اعتراضات بر عليه فساد ترسي ندارند. و لذا ويل دورانت مي گويند: «هيچ ديني باندازه ي اسلام امت خويش را بسوي قدرت دعوت نمي كند.»

با اين تحليل ثابت شد كه منطق شهادت، آنقدر بلند و گوياست كه قابل توصيف نيست. با توجه به اين همه عظمت، چرا امام مبارزه ي مخفيانه را آغاز مي نمود و نتيجه ي مطلوبي از آن بدست نمي آورد؟ به علاوه او سكوت در آن شرائط را گناهي بزرگ تلقي مي داد، سخت معترض بود، چگونه چنين شخصي مي تواند از مبارزات علني با دشمن صرف نظر كند؟



پاورقي

[1] تهذيب شيخ طوسي، ج 6، ص122.

[2] از همان کتاب، ص 123.