بازگشت

مبارزه با ستمگران


يكي از درسهاي مهمي كه در طول تاريخ از حسين بن علي عليه السلام آموخته ايم مبارزه با ستم وستمگر و فساد است و احتياجي بذكر شواهد و قرائن در راستاي تائيد اين مطلب نيست؛ چون بداهت اين درس، با ايثار خون سيدالشهداء مهياست ولي از باب اينكه پيرامون سخنان و پيامهاي آن حضرت هستيم نمونه اي را ذكر مي كنم.

در آغاز شب، نامه اي از طرف يزيد بن معاوية به استاندار مدينة «وليد بن عتبه» رسيد او در اين نامه تاكيد به بيعت گرفتن از حسين عليه السلام، و عبدالله بن عمر، و عبدالله بن زبير نمود.

وليد، بمحض آگاهي از مضمون نامه، بدنبال استاندار سابق مدينة «مروان بن حكم» فرستاد و درخواست مشاوره با ايشان نمود. مروان گفت: هر چه زودتر اين سه نفر را در مجلس حاضر كن، قبل از اينكه خبر مرگ معاويه در شهر منتشر شود از آنان بيعت بگير.

امام عليه السلام وارد مجلس شد ولي فرمود: شخصيتي همچون من نبايد مخفيانه بيعت كند، وقتي همه ي مردم براي بيعت دادن گرد آمدند ما نيز در آن مجلس حاضر مي شويم، در همان شب، مجلس با حادثه اي كوچك خاتمه يافت. در صبح آن شب


مروان امام عليه السلام را ديد جهت دلسوزي به امام گفت: يا ابا عبدالله من خيرخواه تو مي باشم و پيشنهادي دارم كه اگر بپذيريد خير و صلاح شما است. امام عليه السلام فرمود: پيشنهاد تو چيست؟ گفت: اگر شما با يزيد بيعت كنيد به نفع دين و دنياي شما خواهد بود. در پاسخ فرمود:

انا لله و انا اليه راجعون، و علي الأسلام السلام اذا بليت الأمة براع مثل يزيد و لقد سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان ماذا رايتم معاوية علي منبري فابقروا بطنه و قد رآه أهل المدينة علي المنبري فلم يبقروا فابتلا هم الله بيزيد الفاسق.

امام عليه السلام با كلمه استرجاع كناية از نابودي اسلام در سايه ي خلافت يزيد مي زند، لذا بدنباله ي او مي فرمايد «فاتحه اسلام را بايد خواند كه مسلمانان فرمانروائي همچون يزيد داشته باشند و بخواهند در زير فرمان او حركت كنند.

(اينكه از بيعت با يزيد مخالفت مي كنم نه بخاطر اينست كه عداوت شخصي دارم) بلكه از جد بزرگوارم رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمود: بر خاندان ابوسفيان خلافت و فرمانروائي حرام است و اگر روزي معاويه را بر بالاي منبر من ديده ايد او را بكشيد در حاليكه اهل مدينة معاويه را روي منبر جدم مي ديدند فرمان الهي پيامبر را اجراء نكردند و اينك خداوند آنان را به يزيد فاسق مبتلا و گرفتار كرد. [1] .

صراحت لهجه و بيان امام عليه السلام، مهلت تامل نمودن و تصميم گيري مجدد در كيفيت بيعت گرفتن از امام عليه السلام را زدوده است، و شرائط و اوضاع مدينة را دگرگون نمود، زيرا وقتي مردم مدينه بخصوص بني هاشميها مخالفت حسين بن علي عليه السلام را آگاه شوند، تزلزلي در رأي گيري و انتخاب بوجود مي آيد، با لغزش در برگزاري جلسه ي انتخابية، عده اي بنوعي خود را از رأي دادن كنار مي كشند و برخي ديگر عاقبت خويش و اوضاع شهر را مي نگرند، اينجاست كه سياستهاي دشمن عوض مي گردد مسئله ي تهديد و زور به ميان مي آيد، اما اين تهديدها مرداني را مي ترساند و جامعه اي را به رعب و وحشت مي اندازد كه منطق آنان خدا نباشد. وقتي هدف


الهي شد هيچ نيروئي نمي تواند بر نيروي خدائي يك جمعيت پيروز شود و تصميمات آنان را تغيير دهد. امام و يارانش از نيروي پرتوان و مافوق در مذب يكتاپرستي برخوردارند. او نه تنها در برابر استاندار مدينه تسليم نمي شود بلكه با دنياي ستم ستيز مي كند و از شهادت ابائي ندارد.

پس مهمترين نكته در سخن امام مبارزه با خونخواران و مستبدان دنياي اسلام است كه از آنان هيچ واهمه اي نبايد داشت و بايد پيروزندانه بسمت دشمن حركت كرد.

ما اكنون با دانستن اين درس بدو امر اشاره مي كنم.


پاورقي

[1] لهوف، ص 20.