بازگشت

پديده ي عشق


محبت، اكسيري است كه درون بشر، عنصري را به عناصر ديگر تبديل مي كند، و اگر انسان به چزي علاقه ي خاصي دارد، گامهاي محكمتري برمي دارد، گر چه همراه با رنج و تعب باشد، و از خستگي نمي رنجد. و از ترس و وحشت نمي هراسد.

شما به مرغ خانگي نظر كنيد: وقتي داراي جوجه نيست، از حركت كودكانه و ضعيفانه مي ترسد، ولي هنگامي كه داراي فرزند شد نه تنها از حركت كودك نمي ترسد، بلكه با حركتهاي بزرگترها نيز مقابله مي كند. تا جان بچه ها را حفظ كند.

«اكسير»، قوه اي است در درون مرغ، كه بي عاطفه اي او را مبدل به عشق و عاطفه نمود. بقول مثنوي:



از محبت تلخها شيرين شود

از محبت مسها زرين شود



عشق نيروي خفته را بيدار، و قواي بسته و مهار شده را آزاد مي كند نظير شكافتن اتمها و آزاد شدن نيروهاي اتمي.

عشق الهام بخش، و قهرمان ساز، و تكميل كننده ي نفس، و استعداد حيرت انگيز باطني را ظاهر مي سازد.

جوهره ي دين محبت است: بريه ي عجلي مي گويد: در محضر امام باقر عليه السلام بودم، از خراسان، مردي به حضور امام شرف ياب شد، پاهايش در اثر پيمودن راه دور ترك برداشته و تاول زده است. گفت: بخدا سوگند! من را نياورد، مگر دوستي شما اهل بيت.

امام فرمود: بخدا سوگند اگر سنگي ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرين گرداند.

آنگاه فرمود: هل الدين الا الحب آيا دين غير از دوستي است. [1] .


نيز قرآن خطاب به پيامبر دارد: اي پيغمبر نيروي بزرگي را براي نفوذ در مردم و اداره ي اجتماع، در دست داري.

«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت غليظ القلب لا نفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر».

به موجب لطف و رحمت الهي، تو بر ايشان نرم دل بشري. كه اگر تند خوي و سخت دل بودي از اطرافت پراكنده مي گشتند، پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار با آنان مشورت كن. [2] .

عشقي در اعماق جان حسين عليه السلام برخاسته مربوط به زمان عاشوراء نيست، بلكه از كودكي اين علاقه با امام عجين گشته تا اينكه در روز موعود ظاهر شد. و از بروز عشق دروني اش به اسلام، منشاء ريشه زدن عشق در وجود يارانش بوده، و همصدا با امامش بوده اند، و از هيچ چيز دريغ نداشتند.


پاورقي

[1] سفينة البحار، ج 1، ص 201.

[2] آل‏عمران /159.