بازگشت

راي گيري توام با فريبكاري


هدف اصلي معاويه حكومت بود قدرت طلبي از آرزوهاي ديرينه او بود از اين رو از هر راهي كه باشد در جهت بدست آوردن آن حكومت و قدرت كوشش مي كند.

مسعودي در كتاب مروج الذهب مي نويسد:

معاويه به عمروعاص پيشنهاد بيعت مي دهد. او مي گويد: بخدا قسم! من دين


خود را بتو نمي دهم مگر اينكه از دنيايت بهره مند شوم. معاويه گفت: آنچه را مي خواهي از من بخواه!!

عمروعاص گفت: حكومت مصر آرزوي من مي باشد.

معاويه گفت: مصر را به تو مي دهم و به عمروعاص در اين باره نوشته ي داد. [1] .

انتخاب عمروعاص از طرف معاويه زيركانه بوده است؛ چون عمروعاص فردي است هوشمند، و در مسير افكار شيطاني استادانه سير كرده و از هر سو مي تواند يار و مددكار معاويه باشد و با او زد و بند سياسي داشته باشد و از صحنه هاي بسيار خطرناك كه موجب سقوط دولت بني اميه مي شود او را نجات دهد. روي اين جهت معامله معاويه با عمرو عاص به منفعت اوست و در اين معامله سرمايه گذاري شاياني مي كند.

بزرگترين سرمايه، فروختن دين خود، در مقابل اعطاي حكومت مصر است.

آيا معاويه دين را مي خواهد يا طمع قدرت و حكومت را؟

بر تمام مورخين پوشيده نيست، او اسلامي را مي خواهد كه مورد پسند معاويه باشد؛ تا اينكه همچنان، قدرت در دست جباري او باشد. تا بهر طريق مي خواهد او را بكشاند و از خطرات بيروني محفوظ بماند. روي اين جهت فعاليتهائي را آغاز مي كند؛ از جمله محبوبيت دودمان بني اميه و لعن بر علي عليه السلام را به دولتمردان خود بخشنامه مي كند.


پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 2، ص 240.