بازگشت

مقدمه


حب و بعض معلول علتي است، گاهي در قالبي ابراز مي شود، و گاهي در درون سينه حبس مي شود، اظهار و زنداني كردن بغض بدون سبب نيست، شايد ناشي از اغراض دروني باشد، و يا سرچشمه اش خوف دروني است، اگر مظلومي در مقابل ظالم نمي تواند فرياد بزند و عقده ي اندرون خود را خالي نمايد معلول حاكميت ترس و وحشت است. زماني ستم ديده سوز دل خود را ابراز مي كند كه مرد شجاعي را ببيند تا به او جرئت دهد و نيروي ضعيفانه اش را قوي نمايد.

زورگوئيهاي معاويه و فرزند پليدش يزيد (عليهمااللعنه) بر مظلومان عالم روز به روز تشديد مي شد، مردم در زير سلطه ي آندو حق اعتراض نداشته و ايرادات و انتقادات و خلافكاريهاي افراد حكومتي را در درون خزينه مي ديدند ولي منتظر فرارسيدن يك انسان شجاع و غيور كه به پيكر بي جان مردم نيروي ترزيق كننده بوده اند. ناگهان دست الهي بنام انقلاب حسين عليه السلام ظاهر شد نه تنها افراد بي رمق آنروز را جرئت بخشيد بلكه كالبد نسلهاي آينده را جان تازه اي بخشيده و جمعيتي را در پايه ريزي انقلاب بر عليه طاغوتيان عصر خود راهنمائي فرموده است.


عالي ترين مرحله ي اين انقلاب همين است كه تمام نهضتهائي كه به عناوين مختلف بنام اسلام آغاز شد از آثار همان انقلاب حسين عليه السلام بوده و يا اينكه خود را بنام خونخواهي از مظلومان معرفي نموده اند.

امروزه هيچ فعاليتي عليه حكومت جباران پديد نيامده است مگر اينكه منسوب به انقلاب سيدالشهدا بوده است و اكنون انقلاب اسلامي ايران نيز به بركت همان قيام است و آرمان او را دنبال مي كند عواملي در تقويت و رشد جرئت انسان در برابر استبداد مدخليت دارد كه مورد بررسي قرار مي گيرد: