بازگشت

عمار معيار امتياز حق و باطل


بعنوان نمونه در جنگ صفين نزديك ظهر بود. از سايه ي پارچه سرخ رنگ كه بر سر نيزه بود

استفاده مي كرديم، مردي از دور صفوف لشگر را شكافته و به طرف ما مي آيد گفت ايكم عمار؟! كداميك از شما عمار هستيد؟ عمار خود را معرفي نمود آن مرد گفت من حاجتي دارم آشكارا بيان كنم يا در مكان خلوتي به شما ارائه دهم؟ عمار فرمود: هر چه مي خواهي! در نهان بفرمائيد. گفت: آشكارا مي گويم كه وقتي خواستم در جنگ شركت كنيم در صف لشگر علي عليه السلام داخل شدم ولي وقتي كه به سرزمين صفين رسيديم و صف آرائي دو لشگر مخالف را ديدم ترديد در ضميرم راه يافت: زيرا هنگام نماز هر دو طرف نواي اذان سر دادند نمي دانم كداميك از اين دو صف بر حقند در حالي كه در هر دو لشگر شهادت به خدا و رسالت خاتم الانبياء را ندا مي دهند به محضر امام علي عليه السلام رفتم و علت ترديد خودم را عرضه نمودم حضرت فرمود: عمار را ملاقات كردي؟ گفتم نه فرمود: حتما او را ملاقات كن از اين رو به نزد شما آمدم تا شك من برطرف گردد. عمار گفت: صاحب آن پرچم در لشگر معاويه عمرو بن عاص است، و صاحب لواي اين لشگر عمار است، و من در بدر و احد و حنين در ركاب پيامبر گرامي صلي الله عليه مي جنگيدم و هيچگونه سستي نكردم آيا تو عمرو بن عاص را در جنگهاي پيامبر ديده اي؟ گفتم: نه عمار فرمود: پس بدان صف ما بر حق است و علي عليه السلام ادامه دهنده راه پيامبر است. [1] آنچه كه حائز اهميت است ارجاع شخصي مردد به محضر عمار از صحابه خاص و با شهرت رسول خدا است؛ زيرا عمار معيار امتياز حق از باطل مي شود. اگر عمار در صف دشمن بود ترديد آن شخص بجا بود ولي وقتي كه دانشمند الهي و مخلص رسول


گرامي صلي الله عليه و آله در كنار علي عليه السلام به نبرد با دشمن برخواسته است، شك كردن در جنگ بي معني است.

روي اين جهت امام حسين عليه السلام باطل را در برابر خود ديده است و از باب اينكه به كلام رسول الله صلي الله عليه و آله عمل كرده باشد و تكليف شرعي خود را نسبت به اسلام ارائه نموده باشد قيام مي كند؛ زيرا پيامبر فرموده است: وقتي بدعت در دين آشكار شد و امتي امت ديگر را لعنت مي كنند بر عالم آن زمان واجب است كه قيام كند و كسي كه علم و دانش خود را كتمان كند همچون علماي يهود است كه در برابر صفات پيامبر كتمان كردند و واقعيت را نمي گفتند.

اذا ظهر البدع و لعن آخر هذه الامة اولها فمن كان عنده يعلم فان كاتم العلم يومئذ لكاتم ما انزل الله علي محمد صلي الله عليه و آله. [2] .

در آن زمان باطل آنقدر مخفي نبوده است كه كسي نفهمد. ابن جوزي مي گويد: جماعتي از مدينه به شام رفتند تا رفتار و كردار يزيد را ببيند، وقتي بازگشتند گفتند: عند رجل ليس له دين يشرب الخمر از نزد مردي آمده ايم كه دين ندارد و شراب مي نوشد و آواز مي خواند و رقاصي مي كند و با سگي بازي مي كند.

همچنين عبدالله پسر حنظله غسيل الملائكه مي گويد: ان رجلا ينكح الامهات والنبات والاخوات و يشرب الخمر و... از نزد مردي مي آئيم كه با مادر و دختر و خواهر يك شخص ازدواج مي كند، و شراب مي نوشد، و نماز نمي خواند.


پاورقي

[1] بررسي عاشورا، دکتر آيتي، ص 11.

[2] جامع الصغير سيوطي، ج 1، ص 31.