احياءگري
عصر خاتميت زمان بيداري مردم و رشد فكري آنان بوده است، گوهرها و درهائي در خزينه انسان پنهان بود كه به توسط ظهور اسلام هويدا شد. در آن زمان قانون مرده نمي توانست تحول ايجاد كند و گنجهاي مدفون در جامعه را پيدا نمايد، آنچه كه در جاهليت عرب بوقوع پيوست بيدار كردن آنان از جهل و شرك و افكار مذموم و اوهام باطل بوده به گونه اي كه پيامبر به جاي اينكه معجزه ي حضرت موسي عليه السلام و حضرت عيسي عليه السلام را تعقيب كند اشاعه فرهنگ و نشر حقائق و معارف الهي را عهده دار شد، و أذهان تاريك آن روز را به نور ايمان روشن نمود و لذا علي عليه السلام هدف بعثت نبي اكرم صلي الله عليه و آله را چنين مي فرمايد:
فبعث فيهم رسله... و يحتجوا عليهم بالتبليغ. [1] .
خدا پيامبر را فرستاد تا اينكه از راه تبليغ و اقامه برهان با جاهليت عرب گفتگو نمايد و عقلهاي پنهان شده را از جهل زدائي آشكار نمايد.
امام مجري احكامي است كه پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله از ناحيه صاحب شريعت جهت اصلاح مردم آورده است. وقتي مقصد اصلي اينهمه مقررات و قوانين احياء مردم
است قهرا مجريان احكام غير از بيداري آدميان به چيز ديگر نمي انديشند روي اين جهت انقلاب حسين عليه السلام مهمترين نقشي را كه ايفاء نمود احياءگري بود. مردمي را كه در اثر بدعتهاي معاويه از مسير اسلام منحرف شدند و پيوسته برده ي حلقه به گوش او بودند. و حق هيچ گونه تصميم گيري را نداشته اند، بلكه هميشه در زير يوغ طاغوت زمان خود جرئت نقش كشيدن را نداشته و تسليم محض او بودند. لازم بود از مثل سيدالشهدا كه روح مبارزه و تقوي و فضيلت است قيامي رخ دهد تا جامعه آنچناني را احياء نمايد و جان تازه اي را به اسلام ببخشد در اين زمينه شواهدي ذكر مي گردد:
پاورقي
[1] نهجالبلاغه، خطبهي اول، ص 33، ترجمهي فيض الاسلام.