بازگشت

عاشورا و تحريف هاي نو


نكته درخور اهمّيت، در بحث آسيب شناسي وقايع و فرهنگ ها، آن است كه با گذشت زمان و سپري شدن شرايط فرهنگي و سياسي جامعه، تحريف ها نيز دگرگون شده و رنگ عوض مي كند چنين نيست كه تحريفي تا ابد بماند، تحريف پرده و پوششي است كه با آشكار شدن حقيقت، رخ در نقاب كشيده و همچون كف روي آب، نابود و مضمحل مي گردد.

«كذلك يضرب الله الحقّ و الباطل، فامّا الزبد فيذهب جفاءً و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض...»(رعد/17.).

اما رفتن و اضمحلال مصداقي از مصاديق تحريف، بدان معنا نيست كه خطر تحريف به كلّي از ميان رفته باشد، بلكه عمر گونه اي از تحريف به سر مي آيد و گونه اي ديگر كه چه بسا پيچيده تر است، قارچ گونه سر از زمين بر مي آورد و مانع نورافشاني حقيقت يك واقعه يا مكتب مي شود.

با اين مقدمه، در بررسي تحريف هاي معنوي عاشورا، بايد اذعان كرد، دو تحريف پيش گفته، تحريفهايي بود كه در دهه هاي گذشته و پيش از انقلاب اسلامي، جولانگاه زيادي داشتند و با طلوع خورشيد انقلاب و روشنگري حقايق توسط رهبر كبير انقلاب و فرزانگاني چون شهيد مطهري، تا حدودي، زواياي پنهان آن تحريف و آسيب ها پديدار گشت، هر چند خطر آنها را نمي توان صددرصد منتفي شمرد و امكان بروز آنها با شيوه ها و قرائت هايي نوين وجود دارد. ولي در اين سالهاي اخير، در گوشه و كنار، از گفتار و نوشتار پاره اي محافل و نشريّات، زمزمه هايي به گوش مي رسد كه از تكوين نطفه هايي نو از تحريفات جديد خبر مي دهد. امروزه با ادبياتي متفاوت و گويش هايي نوين، مطالبي پيرامون فرهنگ عاشورا بيان مي شود كه مي تواند نشانگر برخي بيماري ها باشد. پيش از اين در مقاله «پيوند دين و سياست در گفتمان عاشورا»، گوشه هايي از اين آسيب ها كه در قالب برداشت جديد از فرهنگ عاشورا و تغيير برداشت سياسي از آن، ارائه مي شد، بررسي شد. در اينجا به طور فشرده و گذرا، به نشانه هايي ديگر كه عمدتاً بر محور تضعيف پايگاه اجتماعي فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمركز است و در مقام تقدّس زدايي از عاشورا و خشونت زا معرفي كردن فرهنگ آن مي باشد، مي توان اشاره نمود و تجزيه و تحليل عميق آن را به فرصتي ديگر واگذار كرد.

اينكه اخيراً برخي افراد، عزاداري امام حسين(ع) را ادامه آيين سوگ سياوش بر اساس اساطير ايران باستان مي شمرند كه مردم تا پيش از دوره صفويّه براي نه گفتن به حكومت، به آن مي پرداختند و با از بين رفتن آيين سياوش و جايگزيني عزاداري امام حسين(ع) اين آيين ها در خدمت حكومت قرار گرفت، اينكه ميان امام حسين(ع) با تراژدي هاي افسانه اي همچون آنتيگونه، تامس موروجان پروكتور مقايسه مي شود و با اين مقايسه، تراژيك بودن عاشورا القاء مي گردد، اينكه مي گويند: «امروزه ديگر از دشمنان و كشندگان امام حسين(ع) خبري نيست و هنوز هم از داستان حسين استفاده كردن و عنصر انتقام، عنصر كينه توزي و عنصر خشونت و خونريزي را زنده نگه داشتن و از طريق تحريك عواطف، دشمنان موهوم و غير موهوم تراشيدن و اين حادثه را خرج آن امور كردن، شايسته نيست.» اينكه القاء مي شود «پيامبر(ص) در بدر و حنين شمشير زد و كربلا پيامدهاي همان جنگ ها بود و خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت ميوه هايي جز خشونت به بار نمي آورد» اينكه؛ فرهنگ شهادت خشونت آفرين شمرده مي شود، اينكه پيشنهاد تغيير زيارتنامه امام حسين(ع) و جايگزيني «آزادي» به جاي «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر» داده مي شود، اينكه، براي قرنها بزرگداشت قيام عاشورا، حاصلي جز تأثّر و حزن ارزيابي نمي شود، و مواردي از اين قبيل، نشانه هايي از اين واقعيّت است كه جامعيّت و تقدّس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبي به ظاهر زيبا و فريبا، با آسيب هايي جديد و پيچيده مواجه است و مواجهه و دفع اين آسيب ها، نيازمند تبيين مكتب عاشورا با ژرف انديشي و نكته سنجي همه جانبه است.

نتيجه القائاتي نظير القائات بالا، بي خاصيت كردن فرهنگ عاشورا و ربودن اين مكتب سازنده از دست ملتهاي ستمديده است. آيا به راستي عاشورا جنبه هاي اساطيري و افسانه اي دارد كه با اسطوره افسانه سياوش و غيره مقايسه شود؟ در حالي كه از شگفتي هاي حماسه كربلا آن است كه تمامي خصوصيات و ويژگيهاي آن حادثه، با ذكر جزئي ترين مسائل، در سينه تاريخ مضبوط است و متون تاريخي و روايي مستند، به طور دقيق، اين واقعيّت را گزارش مي كنند، البته ممكن است در برخي نوشته جات غير معتبر مطالبي مبالغه آميز و اغراقي مطرح شده باشد كه جنبه اسطوره اي داشته باشد ولي اين دليل نمي شود كه اين سند مقدّس و اين حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانيم يا با افسانه ها مقايسه كنيم. به قول شهيد مطهري، ما وظيفه داريم آن را از چنگ افسانه سازها بيرون آوريم. نه اينكه به اين تحريف دامن بزنيم.

آيين عزاداري سيد مظلومان(ع) چنانچه در صفحات پيشين گذشت، چه ربطي به آيين سوگ سياوش دارد؟ در حالي كه اين آيين از زمان ائمه اطهار(ع) و از همان روز عاشورا، معماري شد، براي آنكه عاشورا، به عنوان يك مكتب زنده بماند و خون ثارالله در كالبد جوامع به جريان افتد و به آنها حيات طيّبه و زندگي شرافتمندانه هديه كند. عاشورا، توسط وليّ مطلق الهي و عبد صالح و انسان كامل و معصومي چون سيدالشهداء(ع) و نه يك موجود اساطيري آفريده شد، براي آنكه شاخص حركت تعالي بشر باشد و با انگشت اشاره اش، سمت و سوي زندگي را نشان دهد. عاشورا، دو چهره دارد، همچنان كه در آن رحمت، رأفت و عشق به همه خوبي ها و زيبايي ها موج مي زند، چهره ديگر آن زشتي و شيطنت و فساد و تباهي است و انسان عاشورايي همچنان كه درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن مي كند، نمي تواند از لعن و نفرين نسبت به قاتلان و كشندگان امام حسين(ع) كه چهره ديگر كربلا را ترسيم كردند غافل باشد. شيعه تولّي و تبرّي را يك جا دارد و از هيچ يك از اين دو، به بهانه ديگري غافل نمي شود. امروزه هر چند كشندگان امام حسين(ع) جز نام ننگ، چيزي براي خود باقي نگذاشته اند، ولي نمي توان منكر ادامه حيات انديشه و خط و فكر امويان بود و تا زماني كه اين فكر و انديشه زنده است، ذكر و ياد سيدالشهدا(ع) و لعن و نفرين بر قاتلان او تداوم مي يابد، از اين رو است كه در دعاي ندبه مي خوانيم: «اين الطالب بدم المقتول بكربلا».

اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمي توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه هاي پلوراليستي، منكر حقّ و باطل شد و اين دو صف را از يكديگر متمايز نساخت. اسلام بدون برائت از كفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرين بر شيطان و طاغوت و ظالم و مستكبر، اسلام نيست. تولّي و تبرّي و خودي و غير خودي از مباحث عميق قرآني است:

«لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادّون من حادّ الله و رسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم...اولئك حزب الله؛ (مجادله/22) نمي يابي مؤمنان به خدا و قيامت را كه دوستان كساني باشند كه مخالفت با خدا و رسول او مي كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنان باشند. اينها حزب خدايند.»

از اين رو است كه بر طبق روايات اهل بيت(ع) همچنان كه سلام بر امام حسين(ع) عبادت است و فضيلت فراواني دارد، لعن و نفرين بر قاتلان او نيز عبادت است و ثواب زيادي دارد.

امام رضا(ع) به ريّان بن شبيب فرمود:

«يابن شبيب ان سرّك ان تسكن الغرف المبنّية في الجنة مع النبي و اله فالعن قتلة الحسين(ع)؛ اي فرزند شبيب، اگر خشنود مي شوي كه در غرفه هاي بهشتي، در جوار پيامبر و آل او سكني گزيني، قاتلان امام حسين(ع) را نفرين كن.»

لذا كمتر زيارتي از زيارات امام حسين(ع) را مي توان سراغ گرفت كه در كنار سلام بر او و يارانش، لعن بر قاتلان آنها ذكر نشده باشد، با وجود آنكه اين زيارات از امامان معصوم(ع) و اهل بيت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسياري از آنها از جهت سند نيز به هيچ وجه قابل خدشه نمي باشد.