بازگشت

ابن حسام خوسفي




دلم شكسته و مجروح و مبتلاي حسين

طواف كرد شبي گرد كربلاي حسين



طراز طره مشكين عنبر افشانش

خضاب كرد به خون خصم بي وفاي حسين



قدر چو واقعه كربلا مشاهده كرد

ز چشم چشمه خون راند بر قضاي حسين



نشسته بر سر خاكستر آفتاب مقيم

كبود پوش به سوگ از پي عزاي حسين



جمال روشن خورشيد را غبار گرفت

كه در غبار نهان شد مه لقاي حسين



سحاب قطره باران ، حسين سر بخشيد

عطاي ابر كجا و كجا عطاي حسين



خموش ابن حسام اين سخن نه لايق توست

ستايش تو كجا و كجا ثناي حسين



كز آفتاب قيامت مرا پناهي ده

به زير سايه دامن كش لواي حسين