بازگشت

قرن نهم هجري


ذكر مناقب آل رسول و ائمه اطهار در اشعار اين عهد هم امري رايج است . نه تنهادر قصايد غزالي از شاعران اين زمان ، مانند ابن حسام كاتبي ، لطف الله نيشابوري ، اميرشاهي ، حاج حسيني جنايدي ، كمال الدين غياث شيرازي ، نظام استر آبادي ، فغاني شيرازي و لساني جز آناني ، مدايحي و ذكر مناقب حضرت علي بن ابي طالب و اولاد اوداريم ، بلكه از سنيّان متعصبي ، مانند جامي هم اظهار احترام وافر در اشعار و خاصه درمثنويات نسبت به اهل بيت مي شود... اين ها همه علائم و نشان هاي تمايلي است كه طرفداران سنت و جماعت به تدريج به طرف تشيع و پيروان آن پيدا مي كردند.

شيعه كه در حلول قرن نهم هجري بر قوت خود مي افزودند؛ گويا همين مايه نفوذ وپيشرفت را كافي نمي دانستند و بر آن بودند با رسميت مذهب خود را مسجل سازند ومي بينيم كه وقايع قرن نهم هجري مقدمه سودمندي شد براي قيام نهايي و غلبه قطعي آنان در آغاز قرن دهم هجري است .

در ادبيات فارسي ، مراثي مذهبي ، تازه ترين مرثيه سرايي است ، كه در قرن نهم شكل خاصي به خود مي گيرد.

اين سخن بدان معنا نيست كه شاعران شيعه در مدح و رثاي سيدالشهدا وجود نداشته اند و يا مراثي مذهبي نسروده اند، بلكه كيفيت زمان و سخت گيري ها نسبت به اهل تشيع به صورتي بوده است كه اين گونه اشعار ظاهر نشده يا حتي پاره اي از آنهاضايع گرديده است . اگر شيعيان مي توانستند به آزادي ، سروده هاي خود را در اين زمينه آشكار كنند و ضبط نمايند. شايد اكنون مجموعه اي عظيم از مراثي به جاي مانده بود.

به گواهي تاريخ ، شيعيان در ابتدا از آزادي نسبي و مختصري برخوردار بودند. ازدوره سلطان محمود غزنوي به بعد، سياست ضد تشيع بسيار شديد و شيعيان به گونه هاي مختلف مورد تجاوز و آزار قرار گرفتند. اين سياست ضد تشيع ، اگر چه نتوانست مدت زيادي دوام آورد، به هر صورت مانعي بر سرودن شاعران شيعه بود. در اواخر سلطنت ملك شاه سلجوقي ، با سقوط نظام الملك ، شيعيان به تدريج در امور سياسي و مملكتي نفوذيافتند. اين نفوذ در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم به آن جا كشيد كه سلطان محمدخوارزمشاه و يكي از علويان به نام علاء الملك را از تِرفِد براي خلافت نامزد كرد و ائمه مملكت را واداشت تا بر بي استحقاقي آل عباس به خلافت فتوا دهند و به مستحق بودن سادات حسيني اعتراف كنند.

در اواخر دوره سلجوقي كه شيعيان به آزادي عمل نسبي دست يافتند و حتي آماده تبليغ در بلاد مختلف شدند. منقبت خوانان ؛ يعني كساني كه مدايح ائمه را به آواز در كوي و برزن مي خواندند، تربيت و به كار گماشته شدند.

پس از حمله مغول ، با از بين رفتن تعصبات ، بسياري از شاعران اهل سنت نيز مانند شيعيان متعصب ، در مدح اهل بيت و ائمه هدي به سرودن شعر مي پرداختند، كه از جمله اين افراد، كافي ظفر همداني كه سني مذهب بود، اشعاري در مدح علي و آل علي داشت .

گرچه علماي شيعه سابقه سرودن مناقب و مراثي را از قرون نخستين مي دانند،تلاش آشكار در اين زمينه از قرن ششم هجري آغاز شد. از آن پس ، شيعيان - حتي پيش از عهد آل بويه - در روز عاشورا رسم تعزيت را اقامه مي كردند و مصيبت شهداي كربلا را تازه مي نمودند. در اين روز بر منبرها ذكر مصايب اهل بيت گفته مي شد و علما،سر برهنه مي ساختند و عوام ، جامه چاك مي زدند و زنان مويه كنان روي مي خراشيدند.

هر چند عبدالجليل قزويني در النقض ، فردوسي را قديمي ترين شاعر فارسي گوي شيعه مي دانسته است و پيش از همه شاعران به او اشاره دارد. اما تصور مي شود كه كهن ترين مراثي مذهبي موجود، بايد متعلق به قوامي رازي شاعر قرن نيمه اول قرن ششم باشد.

دكتر ذبيح الله صفا درباره او مي نويسد: قوامي رازي مردي شيعي مذهب و در ميان شاعران معروف بوده است . نه تنها نام او در كتاب النقض ، در شمار شاعران شيعي ذكرشده ، بلكه در آثار او اشعار كثيري در منقبت خاندان رسالت و مرثيت آنان نيز ديده مي شود.

دو مرثيه از قوامي رازي وجود دارد كه نخستين آن قطعه اي در شش بيت است ، با عنوان در مرثيت امامزاده گفته و با اين بيت آغاز مي شود:

ميرو امامزاده چون او نيافريد تا از عدم خداي عمر بنده آورد محقق و دانشمند فقيد، محدث ارموي ، منظور از امامزاده را حسين بن علي (ع) مي داند و بهترين دليل براي سخن خود را آخرين بيت از همين مرثيه ذكر مي كند. آن جا كه مي گويد:



آرد به زعفران جا هر سال گريه ها

آن زعفران كه خاصيتش خنده آورد



توضيح آن كه - زعفران جا - مكاني در قم بوده است كه شيعيان هر سال در ايام محرم و موسم عاشورا در آن جا براي سيدالشهداء(ع) اقامه عزا مي كرده اند.

دومين مرثيه در ديوان قوامي رازي قصيده اي است با عنوان در مرثيت سيدالشهدا (ع) و ذكر مصايب آن حضرت و اهل بيت : اين قصيده 59 بيت و مطلع آن چنين است :



روز دهم ز ماه محرم به كربلا

ظلمي صريح رفت بر اولاد مصطفا



قصيده مذكور، مرثيه اي است كه در كمال عذوبت و سادگي ، بيان آن روايي وتصويرهايش عادي و عبارتي ، از صور خيال عاري است ؛ گويي شاعر قصد آن داشته است تا واقعه عاشورا را با حفظ جزئيات روايت كند. نفس ماجرا به اين مرثيه جنبه عاطفي مي بخشد و گرنه قوامي در اين امر تأثير چنداني ندارد. در هر حال ، مراثي مذهبي قوامي رازي به جهت فضل ، تقدم آن اهميت دارد.

عبدالجليل قزويني از شاعران شيعه ديگري نيز نام مي برد كه در منقبت و مرثيت ائمه هدي : اشعاري به زبان فارسي داشته اند، كه البته بسياري از اينان از درج اين گونه اشعار در ديوان هاي خويش خودداري كرده اند تا به رفض متهم نشوند. اشعار گروه كثيري از اين عده نيز به دست معاندان از ميان رفته است ، قاضي نور الله شوشتري مي نويسد:حتي بسياري از اشعار قوامي رازي در رهگذر همين تعصبات خام نابود شده است .

قاضي نورالله، خواجوي كرماني را نيز از جمله شاعران شيعه مي داند كه در موضوع شهادت حسين (ع) داراي مرثيه اند. وي قطعه اي از خواجو را در اين باره ذكر مي كند كه با اين بيت آغاز مي شود.



در حـق بـاب شمـا آمـد علـي بابها

هر كجا فضلي در اين باب است در باب شماست



اين ابيات بر گرفته از قصيده بلندي است از سلمان ساوجي ، كه قاضي نورالله ابيات ديگر آن را نقل نكرده است . علاوه بر آنچه در مجالس المؤمنين آمده است ، درديوان خواجو به تركيب بندي برمي خوريم با عنوان في التوحيد و النعت و مناقب الخلفاءالراشدين - رضوان الله عليهم اجمعين . تركيب بند چنين آغاز مي شود.



الهي از تو پرگهر كف درياي پرخروش

هندوي درگهت شب شامي فروش



سه بند از اين تركيب به مرثيه هايي در حق امام حسن (ع) و امام حسين (ع) وحضرت حمزه سيدالشهدا اختصاص دارد. گرچه شكل تازه و بديعي است كه هر بندي باموضوع خاص از مدح و وصف و مرثيه و غير آن اختصاص يابد، اما موضوع چندان بي سابقه اي هم نيست ، حتي گويا چنين بوده است كه گاهي تنها بخشي از يك قصيده درموضوع مرثيه باشد و بقيه قسمتها درباره موضوع هاي ديگري سروده شود؛ مثلاً درالنقض پيرامون قصيده شافعي در رثاي امام حسين (ع) با اين مطلع



تاوب عمي فا لفؤاد كيب

و ارق نو مي فالرقاد عجيب



كه پيش از اين از آن سخن رفت ، آمده است : تا آخر تمام مرثيه است ». و يا در يكي از نسخه بدلها، اين عبارت ذكر شده است تا آخر قصيده ، همه مرثيه است » و اين مي رساند كه قصايدي رسم بوده كه همه آن در مرثيه نبوده و فقط بخشي از آن به مرثيه اختصاص داشته است .

اينك به تركيب بند خواجوي بر مي گرديم : سه بند مورد نظر از مرثيه خواجو، به ويژه رثاي حضرت حمزه - رضوان الله عليه ـ در مراثي مذهبي فارسي در اين دوره تازگي دارد. بسيار پر احساس و عالي است . درباره مراثي خواجو ـ به ياري خدا ـ در جاي خود به گونه اي مستقل و مفصل سخن خواهيم گفت .

گذشته از خواجو، سلمان ساوجي نيز از جمله شاعراني است كه در اين دوره مورد بحث ، مراثي متعددي در رثاي حضرت حسين (ع) و يارانش داشته و با وجودي كه بسياري از آنها در منابع ديگر آمده است . متأسفانه در متن چاپي ديوان وي موجود نيست . آنچه از مراثي مذهبي سلمان در ديوان چاپ تهران مندرج است ، قصيده اي است با مطلع :



خاك خون آغشته لب تشنگان كربلاست

آخر اي چشم بلابين جوي خون پايت كجاست



سلمان ساوجي در اين قصيده كه در كمال فخامت و استواري سروده شده است ،ضمن اعتراف به تشيع ، خود از حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) و ابا عبدالله (ع) طلب شفاعت مي كند.

از مقايسه مراثي قوامي رازي با آنچه شاعران پس از او از جمله سلمان ، و خواجو سروده اند پي مي بريم مراثي مذهبي در قرن ششم ، گام تازه اي بود كه نياز منقبت خوانان و مرثيت گويان را تأمين مي كرد و در كار تبليغ و جلب قلوب و برانگيختن احساسات توده ها مؤثر بود.

در تاريخ مرثيه سرايي فارسي ، بايد قرن ششم تا هشتم هجري را قرن هاي تجربه هاي تازه در مراثي مذهبي شناخت و ضمن اين كه در دوره بعد به شاعراني برمي خوريم كه مراثي مذهبي را به اوج رساندند و پر سوزترين اشكال مرثيه در ادبيات فارسي به وجود آورد.