بازگشت

بي قراري آب






تا حشر از لب تو بود شرمسار آب

زين روست همچو عاشق تو، بيقرار، آب



بر تشنه كامي تو نه تنها گريست ابر

اين ماجرا نمود دل كوهسار، آب



از كين، گهي مزار تو بر آب بسته شد

گه بسته شد بروي تو در كارزار، آب



سقاي با وفاي تو لب تشنه شد شهيد

زين غصه تا هميشه بود سوگوار، آب



در قتلگاه بر لب خشك تو قطره اي

اي كاش مي نشست به جاي غبار، آب






جبران آنكه از تو جدا گشت مدتي

همراه نام تست كنون سايه وار، آب



آن ظلمها كه بر لب شط بر تو رفته است

يك يك كند شماره به روز شمار، آب



(مهدي) چو ياد از لب خشك تو مي كند

مي بارد از دو ديده چو ابر بهار، آب