بازگشت

فصل خون






ابر بخون آلوده گريد در بهاران

در شط خون جاريست، روح سرخ باران



در كوچه باغ كربلا بر پاي گلها

خون مي چكد از پنجه ي سبز چناران



در فصل خون، داس مه نو در درو بود

از اختران، در آسمان سوگواران



باغ و بسيط خاك، مي شد پر ستاره

از ريزش آواز خون آبشاران



در قتلگه، بوي بنفشه بود و لاله

در خيمه بر رخساره ي گل، داغ ياران



باران بروي برگ برگ نازك گل

با خون نويسد، داستان داغداران



نطع چمن، صحرا به صحرا، غرق خونست

از قتل عام دردناك لاله زاران