بازگشت

پاس حريم كعبه






زان ماتمي كه كرد سيه پوش، كعبه را

جاريست خون ز ديده ي پر جوش، كعبه را



با جشم دل به كعبه نظر كن كه بنگري

با ماتمي بزرگ، همآغوش كعبه را



پاس حريم كعبه كشيدش به كربلا

آنكس كه بود زينت آغوش، كعبه را



اي خاك كربلا كه به معيار آبرو

تنها تراست پاس فرادوش، كعبه را:



گر در تو بارور نشدي نهضت حسين

مي رفت تا كنند فراموش، كعبه را






هفتاد و دو ذبيح ترا خفته در برست

گر بود يك ذبيح در آغوش، كعبه را



زان جلوه يي كه در تو جمال ازل نمود

كرد از يكي مشاهده، مدهوش كعبه را



(واحد) به پاس حرمت آن پاك نهضتست

بيني اگر مدام سيه پوش كعبه را