بازگشت

معراج حضور






يك فروغ و آنهمه رخسار، روي نيزه ها

شد تماشائي خدا انگار روي نيزه ها!



مي طپد پيش نگاه مرده ي نامردمان

عشق- صد آئينه در تكرار- روي نيزه ها



آسمان!، من آنهمه خورشيد در خون خفته را

يافتم با چشم اختربار، روي نيزه ها!



پيش ازين بر خاك مقتل بود معراج حضور

خوش تجلي كرده اند اين بار روي نيزه ها!



آستينم را، كلاف اشك گوهر كرده ام

يوسفند و گرمي بازار، روي نيزه ها!



كاروان را، منزل غربت جدا افتاده بود

همرهان را تازه شد ديدار، روي نيزه ها!



تا بماني سرخ رو تا صبح محشر، اي شفق!

بوسه از لبهايشان بردار روي نيزه ها






آسمان! اگر اختران خويش را گم كرده يي

شرحه شرحه، عشق را بشمار روي نيزه ها!



كوفه كوفه داس و خنجر بود و، از آل علي

صد گلستان لاله شد تبدار، روي نيزه ها