بازگشت

شيعتي... مهما شربتم ماء عذب فاذكروني!


تشنگي همراه شهيدان كربلا تا آخرين لحظه شهادت امام حسين عليه السلام ادامه يافت، و نام حسين و كربلا با عطش قرين دائمي شد. آنحضرت نيز چنين مي خواست كه در طول تاريخ، شيعيانش كربلا را


به نام عطش بشناسند و هر روز كه آب مي نوشند ياد آن را در خاطر خود زنده كنند.

آنگاه كه امام حسين عليه السلام شهيد شد ذوالجناح خود را به خون آنحضرت آغشته كرد و با شيهه هاي بلندي كه مي كشيد به طرف خيمه ها آمد.

تا حضرت زينب صداي ذوالجناح را شنيد به حضرت سكينه فرمود: بلند شو كه پدرت آب آورده است.

حضرت سكينه از خيمه بيرون آمد و اسب را بي صاحب و زين را وارونه ديد. با ديدن اين صحنه فرياد زد: پدرم را كشتند؛ پدر عطشانم را شهيد كردند؛ پدرم در زمين كربلا افتاده است.

آنگاه كه حضرت سكينه كنار بدن امام حسين عليه السلام آمد و با بدن بي سر آن حضرت روبرو شد و او را به آغوش گرفت اين سفارش را از حلقوم بريده شنيد:

شيعَتي مَهْما شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْكُروني اَوْ سَمِعْتُمْ بِشَهيدٍ اَوْ غَريبٍ فَانْدُبوني لَيْتَكُمْ في يَوْمِ عاشورا جَميعاً تَنْظُروني كَيْفَ اَسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبَوْا اَنْ يَرْحَموني

اي شيعيان من، هر گاه آب گوارا نوشيديد ياد من باشيد. هر غريبي يا شهيدي را ديديد براي من گريه كنيد. اي كاش روز عاشورا همه بوديد و مي ديديد كه من چگونه براي كودكم آب مي طلبيدم و به كودك من رحم نكردند.


تشنه لبان را كه آب سرد به كام است بر لبت اي تشنه لب هنوز سلام است در دل ما ياد تشنگيت مدام است آب پس از تشنه كامي تو حرام است