بازگشت

چند بند از تركيب بند خواجو


ديوان خواجو، به تصحيح احمد سهيلي خوانساري. تهران. (با حذف ابياتي از آغاز تركيب بند).



آن دسته بند لاله ي بستان هل اتي

و آن قلعه گير عرصه ي ميدان لافتي



كرار بي فرار و خداوند ذوالفقار

قتال عمرو و عنتر و داماد مصطفي






شير خدا و مخزن اسرار لو كشف [1] .

جفت بتول و نقطه ي پرگار اجتبا



سلطان تختگاه «سلوني» [2] شه نجف

سبط خليل وصف شكن خيل اصفيا



بيورن نهاده از ره كبر و ريا قدم

و آورده رخ به حضرت علياي كبريا



پشت هدي و بازوي ايمان بدو قوي

مقصود دين و حاجت ايمان ازو روا



بحر محيط را به دل و دست او قسم

عرش مجيد را به سر كويش التجا



چون او نشد پديد شهي در جهان علم

او كان علم بود و حسن آسمان علم



شمعي كه بود مقتبس از نور بوالحسن

نام مبارك و رخ ميمون او حسن



جانش به لب رسيده و تسبيح بر زبان

زهرش به جان رسيده و ترياك در دهن



زهراب داده تيغ اجل را از خون دل

وانگه به زهر خنده فدا كرده جان و تن



در كام او چو زهر هلاهل شود نفس

هر كو ز زهر خورده ي زهرا كند سخن



شاهي كه زير سايه ي عرشش زدند تخت

مرغي كه شد وراي نهم طارمش چمن



نور دل بتول و جگرگوشه ي رسول

خورشيد برج دين و در درج بوالحسن



با زخمهاي خنجر الماس در جگر

آورده رخ به حضرت بيچون ذوالمنن



هر چند كز حجاز چو او شعبه ئي نخست

آن دور بي نواي حسيني نگشت راست



آن گوشوار عرش كه گردون جوهري

با دامني پر از گهرش بود مشتري



درويش ملك بخش و جهاندار خرقه پوش

خسرو نشان صوفي و سلطان حيدري



در صورتش معين و در سيرتش مبين

انوار ايزدي و صفات پيمبري



در بحر شرع لؤلؤي شهوار و همچو بحر

در خويش غرقه گشته ز پاكيزه گوهري



اقرار كرده حر يزيدش به بندگي

خط باز داده روح امينش به چاكري



لب خشك و ديده تر شده از تشنگي هلاك

وآنگه طفيل خاك درش خشكي و تري



از كربلا بدو همه كرب و بلا رسيد

آري همين نتيجه دهد ملك پروري



گلگون هنوز چنگ پلنگان كوهسار

از خون حمزه شاه شهيدان روزگار



يك شمه از حديقه ي رضوان بما فرست

درد گناه خسته دلان را دوا فرست



بيمار معصيت شده ايم اي حكيم حي

ما را ز گنج خانه ي غفران شفا فرست



من ناشتا و مطبخ لطفت پر از ابا

آخر نواله اي به من ناشتا فرست






يكره نوازشي كن و بر دست باد صبح

بوي تفضلي به من بينوا فرست



از چنين زلف شاهد رحمت شمامه اي

سوي من هوائي راه خطا فرست



خواجو كه كمترينه گدائي ز كوي توست

نزلي بدو زبار گه كبريا فرست



ما مشتهي و خوان عطاي تو بي حساب

سر جوش مطبخ كرم آخر به ما فرست



بيرون ز رحمت تو نداريم دستگير

از پا فتاده ايم به فضلت كه دست گير




پاورقي

[1] اسرار لو کشف...: اشاره است به کلام علي (ع): لو کشف الغطاء ما ازددت يقيني. «اگر پرده برداشته شود، چيزي بر يقين من افزوده نمي‏گردد». (ر. ک: مطلوب کل طالب من کلام اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع) چاپ تهران، 1389 ق. ص 3).

[2] سلوني...: اشاره است به گفتار علي (ع) که بارها مي‏فرمود: سلوني قبل ان تفقدوني، «از من بپرسيد پيش از آن که مرا از دست بدهيد». (منتهي الآمال، باب سوم، ص 7).